نوشتاری از حقیر که در نشریه پدافند اقتصادی با نقد شیوه تولید انبوه و ستایش شیوه تولید کوچک و متوسط! به چاپ رسید:
1. طرح مسئله
در طی دهههای اخیر شاهد بزرگتر شدن نقش دولتها در ایران بودیم، این رشد اما یک اثر بزرگ در اقتصاد را ایفا کرده و آنهم ساخت زمینبازی و قواعد و رویههای بلند و میانمدت در اقتصاد ایران بوده است، بیشک تحلیل زمینبازی اقتصاد ایران بدون فهم سازوکار دولت سخنی به گزافه است، چراکه چه ازنظر حجم و چه ازنظر کیفیت عملکرد دولت، درصد بالایی از زندگی ایرانیان به دولت بستگی دارد.
در این میان یکی از قواعدی که توسط این دولت نفتی به صورت عمده مورد حمایت قرارگرفته، این بوده است که تنها این بنگاههای بزرگ اقتصادی هستند که میتوانند اهداف ما که رشد اقتصادی و اشتغال بالاست را تأمین کنند، همواره این مسئله همراه خود سلسله توجیهاتی را به همراه داشته ولی بیشتر میتوان گفت که این توجیهات یک ظاهرسازی برای ماهیت جدید دولت در ایران است، چراکه دولت نفتی و منبع محور، دولتی است تخصیصی و دائم پول کلان بادآوردهاش را خرج جایی میکند که در دور بعد رأی بیشتری بیاورد، نتیجه نهضتهای کلنگ زنی به همراه بزرگتر کردن صنایع خاص است[1] این تخصیص عمدتاً بهواسطه تأمین مالی کلانی که دولت میشود بهصورت بزرگ است، به عبارتی این دولت چون ماهیت خود را جدای از مردم تعریف کرده باید هم اینگونه فکر کند![2]
تا زمانی که این توجیهات در دست دولت است نمیتوان به سمت الگوی درست مردمی پیش رفت، پس در این نوشتار بر آن شدیم تا این توجیهات اقتصادی را موردبررسی قرار داده و با انتقاد، راه را برای تصمیمات درست بازکنیم:
2. صرفههای اقتصادی بنگاههای بزرگ و تولید انبوه
معمولاً برای توجیهات اقتصادی یک بنگاه بزرگ توجیهات ذیل آورده میشود؛
2.1. اثر مقیاس انبوه (Effect Of Scale)
معمولاً از این اثر، کاهش هزینههای متوسط همراه با افزایش حجم تولید برداشت میشود. ایـن سازوکار در بسیاری از فعالیتهای اقتصادی، از تولیدی گرفته تا امور اداری و در بسیاری از سطوح، چون واحدها، کارگاهها، کـارخانهها صـادق به نظر میرسد.
منافع تولید انبوه شناختهشده هستند؛ شاخصترین و اصلیترین مزیت مقیاس بزرگ تولید این است کـه هـزینههای ثابت راهاندازی با افزایش سطح تولید تغییر نمیکند و در کل، هزینه تمامشده مـتوسط بـرای تولید یک کالا، پایین میآید.
2.2. اثر دامنه تولید (Effect Of Scope)
که عموماً از آن بهعنوان کاهش هزینههای متوسط تـولید بهموازات افزایش تعداد مختلف کالاهای تولیدی تعبیر میشود. مزیتهای ناشی از گسترش دامنه تـولید مـربوط به استفاده مشترک از منابع غیرقابل تقسیم، مکمل بودن کالاهای تولیدی و تعامل فرآیندهای تولید است. اکـنون باوجود فناوریهای جدید، تغییر خط تولید از یک محصول به محصول دیگر تقریباً بـدون هزینه است.
2.3. اثر تجربه (Effect Of Experience)
اثر تجربه عـبارت اسـت از کـاهش هزینههای متوسط همراه با افزایش حجم تـولید؛ کـه این تجربه در طول زمان انباشتهشده است و سرمایه انسانیِ نیرویکار، مدیران و کارآفرینان را بـالا بـرده است.
2.4. اثر سازماندهی (Effect Of Organization)
اثر سـازماندهی عـبارت است از بهکارگیری تـولیدات بـیرونی بهعنوان دادههای موردنیاز بهجای درونی کردن فرآیند تولید آنها. این اثر نیز هزینههای متوسط تولید را کـاهش مـیدهد. بنگاههای بزرگ میتوانند بهجای تـولید زنجیرهوار مواد اولیه-واسطه-نهایی، بـا تـمرکز بر تولید محصول نهایی و تـخصص یـافتن در تولید آن، هزینه تمامشده تولید را کاهش دهند.(ملکی نژاد،1385)
2.5. اثر اقتصاد جهانی
در دوران جدید شاهد بحثهای علمیای (بخوانید تبلیغات توجیهناپذیری) در این رابطه به وجود آمده که بر مبنای مزیت نسبی در هر منطقه باید صنایع خاصی فعال باشند، این بدین معناست که هر کشوری در این تقسیمکار جهانی، در یک زنجیره تولید قرار میگیرد و اگر در این زنجیره تولید بتواند صنعت بزرگتری متناسب با مزیتهای منطقهایاش برپا کند، گوی رقابت را از سایر رقبایش در آن حوزه ربوده است، در این مورد تحت نظر دولت هر کشور باید سیل سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی به سمت این صنعت خاص باشد.
2.6. اثر تقاضای اشتغال
این مورد که بهنوعی مختص ایران است، دولت خود را در برابر سیل متقاضیان کار مسئول میداند، درنتیجه دائم به دنبال این است تا با بزرگتر کردن صنایع موجود هم تعداد افراد شاغل این صنعت را بزرگتر کند و هم با بالا بردن تیراژ تولید زمینه را برای شعارهای انتخاباتی و تبلیغاتی دولت بالا ببرد، در این مدل وجود صنایع بزرگ مهمترین سیاست برای رفع بیکاری است. این استدلال هرچند بهظاهر خیلی مسخره میآید ولی تجربهای است که طی دهه اخیر در حوزه خودروسازی درگیر آن بودیم.
2.7. امکان داشتن تحقیق و توسعه (R&D) بزرگ
در بنگاه بزرگ اقتصادی امکان برداشتن قدمهای بزرگتر وجود دارد، این در صورتی است که در سایر بنگاهها این امکان وجود ندارد.
3. آیا این توجیهات درست است؟!
در هنگام نقد یک سیاست یک روش این است که به صورتی کاملاً سلبی تناقضات درونی آن را نشان دهید و استدلال بر اشتباه بودن آن سیاست را بر مشکلات آن استوار کنید ولی یک نوع دیگر از جنبههای نقدی این است که از فضای آن مسئله یا سیاست بیرون بیایید و با نکات ایجابی ناکارآمدی و غیر بهینگی آن سیاست را نشان دهید.
در ذیل به ذکر مواردی میپردازیم که در توجیه سیاست مبتنی بر بنگاههای بزرگ نیامده و در صورت نگاه به این نکات توجیهات مطروحه بیاساس خواهند بود؛
3.1. شرایط اقتصاد جهانی
در اثر اقتصاد جهانی چنین ذکر شد که بر اساس مفهوم مزیت نسبی و همچنین تقسیمکار جهانی کمپانیها تخصصیشدهاند؛ در این فرآیند نیز بایستی کشور منظور سرمایهگذاری لازم را در توانمندیهای محوری داشته باشد اما با فرض صحت مقدمه این استدلال که تقسیمکار جهانی است نمیتوان نتیجه گرفت که باید به سمت بنگاههای بزرگ رفت، نتیجه منطقی این بحث کوچکتر شدن و تجدید ساختار بنگاه است. تخصصی کردن امور میتواند شکلهای مختلفی داشـته بـاشد، چون: سازماندهی مجدد داخلی، تمرکززدایی و انـجام تـرتیباتی با فـروشندگان بـیرونی، از طـریق پیمانکاری و تأمین نیاز از بـیرون. در شق آخر آن یعنی تأمین نیاز از بیرون، صنایع بزرگ با صنایع کوچک (اغلب بسیار کوچکتر از آنها) ولی متخصص در قسمتی از عملیات تولید و فروش، وارد هـمکاری مـیشوند. تـغییرات مـختلفی چـون پیمانکاری، بازگشت بـه تـخصصهای اصلی، جدا کردن و فروش بخشهای غیر محوری و... درنهایت به کاهش تنوع و کوچکتر شدن بنگاهها انجامیده اسـت. بهبیاندیگر درحالیکه منطق حاکم، لازمه رقـابت جـهانی را واحـدهای بـزرگ مـیداند، شـواهد و واقعیات دلالت بر روندی مخالف آن دارد.(ملکی نژاد،1385)
درواقع نهتنها این بنگاههای بزرگ نیستند که قوام و دوام اقتصادی را شکل میدهند که حیات خود این بنگاهها نیز به بنگاههای بزرگ بستگی دارد، این بدین معناست که در شرایط اقتصاد جهانی نیز تکیه سیاستگذاری نباید بر بنگاههای بزرگ شکل بگیرد چراکه مـطالعات مـوجود بیانگر آن است که بنگاههاى کوچک نسبت به بنگاههاى بزرگ با سرعت بیشترى براى دستیابى بهاندازهای بزرگتر که احتمال بقاى آنها را در صنعت ممکن نماید، رشد نمودهاند. به عبارتى، نرخ رشد بنگاههاى کوچک بهطور نسبى از بنگاههاى بزرگ بیشتر است.(فیض پور و رادمنش،1391)
3.2. نادیده گرفتن جنبههای اقتصاد سیاسی
متخصصان اقتصاد سیاسی با درهم آمیختن مفاهیم ثروت و قدرت تحلیلهای واقعگرایانهای را در رابطه با فضای اقتصادی نشان میدهند، این ادبیات مفاهیمی همچون رانت مثبت و منفی را در فضای تحلیلی وارد کرده است، رانت مثبت عبارت از آن دسته از فرآیندهای لابیگری قانونی است که در چارچوب قانون صورت گرفته و در راستای منافع یک جناح اقتصادی و یا سیاسی فعالیتی سیاسی و اقتصادی انجام میگیرد، این عمل چنانکه در خارج از چارچوب قانونی و علیه قانون انجام شود، رانت منفی به آن اطلاق میگردد.
ازجمله مواردی که تولید رانت را در یک ساختار تشدید میکند، این است که در یک بخش اقتصادی شاهد انباشت فنی، مالی و اقتصادی سرمایه باشیم در چنین صورتی بخش موردنظر بارانت حاصله از قبل نیروی انسانی تحت فرمان یا ثروت موجودش در راستای حداکثر کردن سود خودش در فرآیندهای قانونی بهوسیله لابیگری اعمال اراده کرده و سیاستها را شکل میدهد، همین کار علاوه بر اینکه برای این بنگاه مفید است ولی در عوض به علت فعالیت بالای این بنگاهها سازوکار قانونی کشور که استراتژیهای کلان کشور را شکل میدهد بهصورت توجیهکننده این بنگاهها درمیآید و سایر بخشها معطل و مغفول میگردد. در چنین مواردی چنانکه منافع یک سری بنگاه کوچک در تضاد با منافع بنگاه بزرگ قرار گیرد، اعمال فشار بنگاه بزرگ از طریق رانت سیاسی و یا رانت اقتصادی مانع شکلگیری فعالیتهای جدید شده و ظرفیت این بخشها را به سمت بازار سفتهبازی و دلالی محصولات این بنگاهها میبرد.
بهمنی (1385) در تشریح موانع موجود در سر راه بنگاههای کوچک آنها را به چهار دسته موانع بازاری[3]، موانع مالی، موانع عدم دسترسی به اطلاعات و موانع سایتهای دولتی ذکر میکند که به ترتیب رانت اقتصادی، رانت مالی، رانت اطلاعاتی و رانت سیاسی را شامل میشوند.
3.3. قانون اثرات بعیده و اثرات جانبی[4]
همیشه یک فعالیت اقتصادی در رابطه با سایر فعالیتهای اقتصادی دارای یک سلسله نفعها و ضررها است، این نفعها چه در بحث شکلگیری روابط تولیدی و چه خود روابط تولیدی صادق است، مهمترین اثری که باید در این میان موردبررسی قرار گیرد بحث هزینههای اجتماعی است، یعنی در کنار اثرات اقتصادی صرف باید اثرات اجتماعی (که خود این اثرات نیز پایه بحث اقتصادی هستند) موردتوجه قرار گیرد، در بحث بنگاههای بزرگ نیز قضیه بدین شکل است بایستی دید که چقدر تشکیل چنین بنگاههای بلوغ و توانمندی اقتصادی را برای جامعه ما به همراه میآورد تا به صورتی مستمر مردم ما در این اقتصاد فعالیت کنند، در دو اثر تجربه و سازماندهی قبلتر دیدیم که توجیهات بنگاههای بزرگ بر این بود که بهوسیله استفاده از انباشت سرمایه حاصل از پایین آمدن هزینه متوسط در تولید انبوه و بهکارگیری تـولیدات بـیرونی بهعنوان دادههای موردنیاز بهجای درونی کردن فرآیند تولید آنها سود اقتصادی این صنعت بالاتر میرود، همانطور که مشاهده میکنید، اثرات این نوع تولید در بحث هزینههای اجتماعی بههیچوجه دیده نشده است.
3.4. نقدهای فنی
با این استدلال که «هزینه متوسط به ازای هر محصول در بنگاه بزرگ پایینتر است پس سود بیشتر است» بنگاههای بزرگ توجیه میشوند، این استدلال دچار مشکلات اساسی است، ازجمله اینکه این اتفاق فقط در بنگاههای بزرگ رخ نمیدهد، بلکه در هر بنگاهی (حتی کوچک) رخ میدهد، پس این توجیهکننده فقط بنگاه بزرگ نیست، این در صورتی است که در صورت پدید آمدن رقابت در بین بنگاههای کوچک چهبسا امکان پایینتر آمدن قیمت میباشد.
نقد فنی دیگر در مورد بنگاههای بزرگ در مورد به وجود آمدن تحقیق و توسعههاست، این مورد نیز به معنای این نیست که در بنگاه کوچک نمیتوان این سیر را پیش برد، چهبسا با داشتن یک بنگاه دانشبنیان بتوان عوض داشتن تحقیق و توسعه، بحث تحقیق و توسعه را در بطن و بافت بنگاه قرارداد.
4. نتیجه
شاید بتوان به دلایلی وجود یک بنگاه بزرگ را توجیه کرد و کشور را دارای آن دانست ولی باید دانست که اینهمه کار نیست و باید هدف سیاستی را بر روی اموری قرارداد که موجب رشد بین زمانی مداوم و بی رکود در اقتصاد بشود و این کار را نمیتوان انجام داد مگر بهوسیله بنگاههای کوچک، بنگاههای که در آن کارآفرینی، نوآوری و تغییر فناوری، ایجاد فرصتهای شغلی و درآمد (ملکی نژاد،1385) بهسادگی، سهولت و دوام بیشتری صورت میگیرد.
منابع:
تحلیلی بر نقش صنایع کوچک و متوسط در توسعه اقتصادی، ملکی نژاد، امیر، 1385
بررسی موانع و مشکلات بنگاه های کوچک اقتصادی در ایران، بهمنی، محمدمهدی، 1385
توزیع اندازه بنگاه های صنایع تولی
[1] حال بگذریم که الآن همینها کلنگ هم نمیزنند و خستگیشان! را در همایشها به درمیکنند!
[2] از این هم بگذریم که یک سری سی و اندی سال پیش رفتند بالا و هنوز برنگشتهاند!
[3] مواردی همچون رانت حاصله از انحصار، رقابت یارانهای، دسترسی به مواد خام ارزانتر و...
[4] Externalities