یادداشت های یک دانشجوی اقتصاد

ما عاقلانه می اندیشیم و عاشقانه عمل میکنیم شهید علم الهدی

یادداشت های یک دانشجوی اقتصاد

ما عاقلانه می اندیشیم و عاشقانه عمل میکنیم شهید علم الهدی

یادداشت های یک دانشجوی اقتصاد

میلاد ترابی فرد
اما از اسم محمد صادق خیلی خوشم میاد
دانشجوی کارشناسی معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع)
فعلا یادداشت های علمی و غیر علمی رو یک جا میگذارم
از هر کس که از این رهگذر میگذرد خواهشمندم تا مطالب بنده را در بوته نقد ببرد

پیام های کوتاه
  • ۶ بهمن ۹۴ , ۰۲:۲۵
    س
  • ۱۵ اسفند ۹۳ , ۲۱:۴۸
    .....
طبقه بندی موضوعی

ما و ازدواج

جمعه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۲۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


متن زیر مشروح سخنان بنده در یک جمع دانشجویی در مشهد مقدس است که در رابطه با مسئله جمعیت ایراد کردم، از خوانندگان گرامی درخواست دارم تا مطلب بنده را نقد کنند.......

شروع از یک سوال

نخست جایز میدانم تا از یک سوال اساسی سخن خود را بیاغازم: چرا کسی که در دوره دکترایش اقتصاد خردی که میخوانده 3000 صفحه متن اصلی بوده، یا علم اقتصاد را از منبعش یعنی آمریکا و از زبان اساتید برجسته اش آموخته نمیتواند وضع اقتصادی کشور را کنترل کند؟

شروع از مسئله تمدن

این را باید دانست که هنگامیکه انسان در اجتماع بشری زندگی میکند، به ناچار در یک تمدن زندگی میکند، حال سوال پیش خواهد آمد که تمدن چیست؟

اینکه سخن از تمدن زده میشود خود مستلزم معرفی دو لایه بحث دیگر است: نخست فرهنگ و دوم تفکر؛ هسته اصلی یک تمدن، تفکر است، ارزش هایش است؛ به میزانی که معرفت افراد یک جامعه بالا برود، آنها در تمدن والاتری به سر خواهند برد، این معرفت در دو ساحت است، نخست در درون آنها و شناخت از انفس آنها و دوم در شناخت و عبرت از اطرافشان که آفاق آنهاست، اسلام عزیز به دلیل اینکه همزمان متکفل این دو ساحت است نتیجتا جامعه متمدن تر و والاتری را خواهد ساخت.

در مرحله بعد از این سطح معرفت، عقلانیت هایی تولید میگردد که همان فرهنگ یک جامعه است. این فرهنگ گاه میتواند علم دوستی باشد، گاه میتواند اخلاق خوب باشد و گاه ترس مثال خوبی برای این مسئله خواهد بود:

آیه 151 سوره مبارکه آل عمران به این مسئله به خوبی اشاره میکند، خداوند در این آیه میفرماید: به قلب کسانی که کافر شدند به خاطر چیز هایی که شرک ورزیدند رعب را القا میکنیم.

در مرحله بعد از این جوامع برای این افکار خود شروع به ابزار سازی خواهند کرد که همان لایه تمدن ساخته میشود.

نقد جریان موجود

حال که تا این مرحله پیش آمدیم، این را نیز بگویم که علوم انسانی یک تمدن نمایانگر تفکر یک تمدن است، برای بررسی اجمالی بر روی مبانی علوم انسانی غربی داشته باشیم مروری اجمالی داریم بر روی مقاله فرمولی برای علوم انسانی اسلامی از دکتر ابراهیم فیاض در کتاب تولید علم و علوم انسانی کمک میگیریم:

1.      علوم انسانی غربی در بهترین حالت انسان را یک حیوان فرض میکند.

2.      یک مجموعه سوژه محور نخبه بنیاد است.

    اقتصاد مردمی از کجا بر میخیزد:

در علوم انسانی اسلامی یکی از مهمترین گزاره ها مسئله فطرت است، برای توضیح این مسئله خوب است به سوره روم آیه 30 ام اشاره کنیم: فطرت الله التی فطر الناس علیها

در ادامه این نکته را نیز باید یادآور شوم که فیلسوف فطرت، مرحوم آیت الله شاه آبادی استاد امام(ره) در کتاب شذرات المعارف در اوایل شذره ششم در بیان مسئله این ام المعارف اسلام[1] میفرمایند این مسئله متشکل از دو مقوله است: نخست علم و دوم عشق، اما به نظر بنده میرسد اگر برای این دو مفهوم دو کلمه معرفت و رحمت را وضع کنیم و همین طور معرفت را نماد جلال و رحمت را نماد جمال الهی بدانیم معنای لطیف تری را استخراج خواهد شد[2] اما برای رعایت مسائل علمی فعلا از همان علم  عشق استفاده میکنم.

حال اگر فطرت را به عنوان مبنای علوم انسانی برگزینیم، یک اعلام موضع اساسی بر علیه علوم انسانی غربی خواهیم کرد چرا که دیگر در این چارچوب مفهومی در سطح روش، به ما عرف را معرفی میسازد، پس دیگر علوم انسانی مردم محور و زندگی محورند نه نخبه بنیاد و سوژه محور، این بدان معناست که علوم اجتماعی اسلامی را اولا باید از دل مردم پیگیری کرد و ثانیا این مسئله ما را بدان جا میرساند که در جهان بینی اسلامی نگاه ما از پایین به بالا است و هر کس خود را در برابر مسائل روز مسئول میداند.

از طرف دیگر نگاه سیاست گذارانه و بالا به پایین اشتباه است و همین طور جز نگری اشکال خواهد داشت و کل گرایی بر گزیده میشود و بحث سر "زندگی" و سبک آن خواهد بود. [3]

تکنیک حل مسئله در اقتصاد مردمی

باید دانست انقلاب ما نیز بر اساس چنین نظریه جهان شمولی شکل گرفته است که قابلیت تجویز برای همه دنیا را دارد.

خب سوال این خواهد بود که خروجی این مسئله چیست؟

جواب سوال اینجا این خواهد بود که در مدل اقتصاد مردمی دیگر خبری از تقلیل گرایی فلسفی نیست و مسائل را باید بر اساس شهود موجود و نگاه واقع گرایانه و کل گرایانه باید حل کرد.

خروجی این مسئله از جمله موارد زیر است:

خود اتکایی

در سبک زندگی اسلامی مسئله مهمی همواره ذهن انسان را به خود جلب میکند و آنهم این است که در آن قرض گرفتن به شدت نهی شده است، همین طور در رفع احتیاجات انسانی برطرف کننده نخست خود شخص است، همه این سیگنال ها انسان را به مسئله خوداتکایی و تمایل به حداقل کردن هزینه[4] راهنمایی میکند، اینجاست که دیگر صورت مسئله اصلاح الگوی مصرف برای ما نمایان میشود.

حال در این میان برای ما سوال پیش خواهد آمد که این درونزایی چه رابطه ای با برونگرایی دارد و اصلا حد و مرز برونگرایی در این تعریف چیست؟ این پرسشی است که نگارنده هنوز به پاسخ دقیقی به آن نرسیده است.[5]

بوم و منطقه گرایی

در این میان یکی از ویژگی های فطری نگریستن به انسان درک تفاوت ها در رنگ و نژاد و منطقه است، مسئله ای که در حال حاضر با پیچیدن یک نسخه برای کل کشور حل شده است و این خود نشات گرفته از نخبه بنیادی در معرفت امروز است.

برای درک بهتر این موضوع رجوع کنید به :

نوآوری

یکی از ویژگی های بارز فطرت که در کتاب فطرت شهید مطهری نیز بدان اشاره شده است دوست داشتن خلاقیت، زیبایی و نوآوری است چنان که فطرت الله نیز مُبدعیت را داراست، اقتصاد مردمی بر اساس بر اساس نوآوری های تک تک افراد بنا شده است، این مسئله خود از نافیان جدی نوع صنعت در گونه غربی است، نوع نوآوری ای که منتهی به صنایع کوچک، متعدد و متنوع و بر اساس خود بوم هر منطقه است با نوع نوآوری ای که به صنایع بزرگ انحصاری منجرو میشود متفاوت است، برای درک بهتر این مسئله به جدول زیر دقت کنید:

کار چیست

این نگاه از پایین به بالایی خود تبیین کننده مسئله نوآوری و شکوفایی است.

تربیت

اگر خلقت را نوع خلقت هدایت شده بدانیم، این خلقت هدایت شده دارای هدفی باشد، که منظور ما در این مورد رشد است، با این تعریف هر علمی در جهان یا برای رشد است و یا برای غی و گمراهی، پس همه علوم فقط انسان را "تربیت" میکنند، حال سوال پیش می آید که جایگاه این مسئله در اقتصاد مردمی چیست؟ جواب در این نکته نهفته است که انتخاب هر انسان در زندگی از اندیشه ها یکی از معیار های تحلیلی ماست، پس هر شخص موظف است تا همه نظرات و افکار را زیر و رو کند و این یک پایه از پیشرفت اقتصادی است.

مسئله دستگاه تحلیلی

مقام معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار با جمعی از مسئولان در عید فطر 1393 بحثی را با عنوان دشمن و دستگاه تحلیلی ما مطرح کردند:

مخلص کلام اینکه هر فرد در مواجهه با مسائل و اقتضائات روز زندگی شیوه ای و روشی برای حل مسئله دارد که همان دستگاه تحلیلی فرد است، این دستگاه تحلیلی اگر توسط دشمن دچار خدشه گردد، دیگر در راستایی عمل خواهد کرد که دشمن میخواهد، مثال که در بالا به آن اشاره رفت از چنین موارد است.

یک مثال خوب در دوران ما مسئله ازدواج است. شاید یکی از بزرگترین موانع ازدواج در دوران ما مسئله اقتصادی دانسته شود که باعث یک نوع از رعب گردیده.

در برابر این طیف از تفکر باید گفت که اولا تحلیل شما و دستگاه تحلیلی شما ماده گرا شده است که روابط اقتصادی شکل گرفته در جامعه را عامل جبر خود به ازدواج نکردن میدانید.

دوما اینکه جوان عزیز ایرانی تو دو ویژگی داری که از نظر اسلام آنها حل کننده مشکل تواند: 1) از ازدواج، تو خواهان عفافی و 2) تو خواهان علم و تحصیل هستی که در هر دو مورد خداوند رزق تو را متکفل شده است

تازه این مسئله غیر از آن است که ازدواج در سن پایین در روزگار ما یک امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی است و وظیفه انسانی و مسلمانی یک جوان مسلمان ایجاد حرکت در جامعه و تغییر و انقلاب است.

از یک منظر دیگر که به این مسئله بنگرید امیر المومنین(صلوات الله علیه)در نهج البلاغه در صفت اولیا الهی میفرماید وقتی مردم در امور به عاجال(امور زود گذر) می اندیشد آنها با آجال و اجل کار می اندیشند.

حال حل مسئله

به جرات میتوان گفت که جوان ایرانی امروز بزرگترین وظیفه تاریخی را به دوش کشیده است؛ از طرفی فروپاشی استنتاجات علمی غربی و وجود بحران ها و از طرف دیگر داشتن پشتوانه و میراث انقلابی و فکری غنی جوانان را بر آن میدارد تا اقتصاد مردمی به عنوان آخرین سنگر موجود فتح کند.

تا اینجا که همه شعار بود اما خوب است تا از این بعدش را گوش دهی؛ اقتصاد مردمی چیزی جز تشکیل و مدیریت صحیح خانواده نیست، اگر میگویید نه! جواب مرا بشنوید که تشکیل خانواده خود شکوفایی فطرت است، به دلیل اینکه در ازدواج دو رکن فطرت به مقام وصال میرسند، مرد به عنوان نماد معرفت و جلال الهی و زن به عنوان رحمت و جمال الهی با هم و به هم توسط معجون جنسی یکی میشوند، در احادیث داریم که در همنشینی مرد باید چیزی به زن یاد دهد، نتیجه متقابلا این خواهد بود که زن باید عشقی را به مرد بورزد[6] و این گونه است که با لباس همدیگر شدن یک زینت خدایی را تشکیل میدهند، به همین دلیل است که شیطان ضجه میزند، تا حال به این فکر کرده ای که چرا؟ توجه کرده ای که چه موقع اولین بار شیطان به خواسته خود رسید؟ پدر ما حضرت آدم وقتی که به زمین هبوط کرد لباسش ریخت و این بود که نقص او نمایان شد، ابلیس از این کار فقط این را میخواست نشان دهد که من برترم. حال بگذار تا ته قصه برایت بروم، رسول خدا فرمود: مَن نَکَحَ لله وَ أنْکَحَ لله اسْتَحَقَّ ولایه الله[7] اینجا فرصت باز کردن مسئله ولایت را ندارم ولی این را بدانید که سعادت انسان ها با ولایت گره خورده است. از همین نکته است که یکی از مهمترین سوالات اقتصاد را جواب میدهم، سوال اینجاست که اقتصاد را از کجا شروع میکنید؟ عده ای آن را از جغرافیا شروع میکنند و اقتصاد خود را اقتصاد منطقه مینامند، عده ای اقتصاد را از بنگاه تولیدی شروع میکنند[8] و.... ولی اینجا به جرات و به قطع اعلام میکنم که بنده اقتصاد را از خانواده شروع میکنم، با خانواده است که خوداتکایی صحیح نمود می یابد، با خانواده است که توانمندی صحیح نمود می­یابد و....

نکته آخری که باید در اینجا به آن اشاره کنم این است که عَزَب بودن به معنای تجرد نیست، بلکه به معنای آن است که فردی حاضر به تشکیل خانواده نیست، در احادیث و روایت نکات مختلفی درباره این گونه افراد ایراد شده است از جمله: أَکْثَرُ أَهْلِ النَّارِ الْعُزَّابُ‏  [9] شِرَارُکُمْ عُزَّابُکُمْ‏ وَ الْعُزَّابُ‏ إِخْوَانُ الشَّیَاطِینِ.[10]

همچنین برای اثبات حرف لطفا حدیث زیر را ملاحظه بفرمایید که در کتاب مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج 14 ص 155 آمده: الشَّیْخُ أَبُو الْفُتُوحِ الرَّازِیُّ فِی تَفْسِیرِهِ،: عَنْ عَکَّافِ بْنِ وَدَاعَةَالْهِلَالِیِّ قَالَ: أَتَیْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لِی یَا عَکَّافُ أَ لَکَ زَوْجَةٌ قُلْتُ لَا قَالَ أَ لَکَ جَارِیَةٌ قُلْتُ لَا قَالَ وَ أَنْتَ صَحِیحٌ مُوسِرٌ قُلْتُ نَعَمْ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَالَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنْ إِخْوَانِ الشَّیَاطِینِ إِمَّا أَنْ تَکُونَ مِنْ رُهْبَانِ النَّصَارَى وَ إِمَّا أَنْ تَصْنَعَ کَمَا یَصْنَعُ الْمُسْلِمُونَ وَ إِنَّ مِنْ سُنَّتِنَا النِّکَاحَ شِرَارُکُمْ عُزَّابُکُمْ‏ وَ أَرَاذِلُ مَوْتَاکُمْ عُزُّابُکُمْ‏ إِلَى أَنْ قَالَ وَیْحَکَ یَا عَکَّافُ تَزَوَّجْ تَزَوَّجْ فَإِنَّکَ مِنَ الْخَاطِئِینَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ زَوِّجْنِی قَبْلَ أَنْ أَقُومَ فَقَالَ ص زَوَّجْتُکَ کَرِیمَةَ بِنْتَ کُلْثُومٍ الْحِمْیَرِیِّ:.

 


[1] به قول شهید مطهری(ره)

[2] البته این نکته را بگویم که برای این واژه پردازی تا کنون اثباتی نیافته ام و صرفا فرضیه میدانم

[3] در نوشتن این قسمت از بحث از مقاله فرمولی برای علوم انسانی اسلامی از دکتر ابراهیم فیاض در کتاب تولید علم و علوم انسانی استفاده کردم

[4] این دیدگاه در برابر دیدگاه حداکثر کردن سود قرار میگیرد و به معنای آن است که در هر خانواده در عوض این که همه اعضا به دنبال آن باشند که درآمد کسب کنند تا مصرف بیشتری داشته باشند و لذت کاذب بیشتری داشته باشند(که این دیدگاه خانواده را از هم میپاشاند و باعث پدید آمدن یک دیدگاه مکانیکی به انسان و سازمان گرایی مدرن است) همه اعضای خانواده به دنبال آنند تا احتیاجات خود را خودشان برطرف کنند، این امر باعث میشود تا ساخت جدیدی از اقتصاد شکل گیرد که در آن اقتصاد از دل ینگاه ها پدید نمی آید بلکه از دل خانواده پدید خواهد آمد.((برای تحریر این قسمت از نظرات آقای مقصودی استفاده کردم))

[5] این ادعا را میتوان داشت که پاسخ به این پرسش نوع و اندازه و شکل تولید را در هر بوم برای ما نمایان میکند.

[6] البته نمیتوان ادعا کرد که این مسئله مطلق است

[7] کتاب مطلع مهر امیر حسین بانکی پور فرد به نقل از محجه البیضا، ج3،ص54

[8] تا حالا به این مسئله فکر کرده بودید که چرا بنگاه!!!!

[9] من لا یحضره الفقیه ج 3 ص384

[10] جامع الاخبار ص102

نظرات  (۱)

  • طراحی سایت
  • خیلی خوب و عالی بود

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی