یادداشت های یک دانشجوی اقتصاد

ما عاقلانه می اندیشیم و عاشقانه عمل میکنیم شهید علم الهدی

یادداشت های یک دانشجوی اقتصاد

ما عاقلانه می اندیشیم و عاشقانه عمل میکنیم شهید علم الهدی

یادداشت های یک دانشجوی اقتصاد

میلاد ترابی فرد
اما از اسم محمد صادق خیلی خوشم میاد
دانشجوی کارشناسی معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع)
فعلا یادداشت های علمی و غیر علمی رو یک جا میگذارم
از هر کس که از این رهگذر میگذرد خواهشمندم تا مطالب بنده را در بوته نقد ببرد

پیام های کوتاه
  • ۶ بهمن ۹۴ , ۰۲:۲۵
    س
  • ۱۵ اسفند ۹۳ , ۲۱:۴۸
    .....
طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اقتصاد اسلامی» ثبت شده است

۱۹
آبان

مقدمه و طرح مسئله

در ارتباط با مباحث مطروحه از جانب مقام معظم رهبری در این چندساله دو گروه وجود دارد یکی آنان که این مباحث را نمی‌دانند و دیگر آن‌ها که می‌دانند که این دسته اخیر باز خود چند گروه است؛ یکی آن دسته از افراد هستند که آن را می‌دانند ولی با تفسیرهای خاص خود فقط از این مباحث لفظی را به عاریت گرفته‌اند و آن کار دیگر می‌کنند، دیگری آن‌ها هستند که بازهم می‌دانند ولی در عمل فقط به لفاظی و تکرار سخنان رهبری روی می‌آورند[1] و دسته آخری هم وجود دارند که به سخنان رهبری به دید یک موضوع باید کار کردنی می‌نگرند، آن را که می‌گیرند و با استفاده از اصول انقلاب اسلامی تبیین منطقی می‌کنند و راهکار می‌دهند و عمل می‌کنند... برای خواننده محترم این نکته از واضحات است که کدام، چه می‌کنند! ولی نکته مهم‌تر از این دانستن این است که با ارزیابی فضای موجود راه درست را تشخیص داده و طی طریق کنیم. در این مجال نیز ما قصد آن داریم تا با تکیه بر اصول گروه چهارم موضوع جمعیت را کاوش کنیم.

  • محمد صادق ترابی فرد
۲۸
تیر

طرح مسئله

  مسئله ولایت، مسئله­ای نیست که در دوره اخیر و با بروز و ظهور انقلاب اسلامی پدید آمده باشد بلکه این امر ریشه در مبانی و مبادی اسلامی دارد، چه آنجا که در قرآن کریم این ماده 124 بار به صورت اسم و 112 بار به صورت فعل به کار برده شده است و چه آنجا که در احادیث و روایات بسیار از آن سخن به میان آمده است، حال در این میان دو سوال پیش می­آید، یکی اینکه ولایت چیست؟ و ولایت فقیه بر چه مبنایی استوار شده است؟ و مسئله دوم هم این است که وقتی تبیین یک مسئله فهم میشود، چگونه میتوان آن را به میان جامعه کشاند و آن را به منصه ظهور رساند؟ نوشته زیر تلاشیست در این راه تا نخست مسئله ولایت را تبیین کند و بعد از آن از این تبیین مبنا را بیرون بکشد تا در پیشنهادات عملی از اینن مبنا استفاده کند، در قدم دوم نیز بحث سر این است که این تبیین با چه روشی قادر به بروز و ظهور در جامعه است، برای این کار و برای تبیین عمل سه مسئله مورد نیاز است: مبدا، مبنا و غایت که در قسمت زمینه ­ها مسئله مبنا تبیین شده و در قسمت بعد مبدا و غایت یک عمل مشخص میشود. در قدم آخر نیز  نگارنده با ارائه چند پیشنهاد عملیاتی، تمامی تحلیل­های فوق را با مصداق تبیین میکند، باشد که خواننده محترم با نگاه به پیشنهادات منطق را فراگیرد، مگرنه مصادیق ارائه شده، نمونه ­هایی بیش نیستند. در قدم آخر بین مسائل تبیین شده مثالی عملی تر در تبیین به نظر خواننده گرامی داده میشود.

تعاریف

«ولایت» واژه ای عربی است که از کلمه «ولی» به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر بدون آنکه فاصله ای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانی و ترتبی ، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از این رو این واژه با هیئت­های مختلف (به فتح و کسر) در معانی «حب و دوستی»،«نصرت و یاری»،«متابعت و پیروی»و«سرپرستی» استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی همان قرب معنوی است[1]. در قرآن سخن از «ولاء»،«موالات» و «تولی»زیاد رفته است. در این کتاب بزرگ و آسمانی مسائلی تحت این عناوین مطرح است، آنچه مجموعا از تدبر در این کتاب مقدس به دست می­آید این است که از نظر اسلام دو نوع ولاء وجود دارد: منفی و مثبت؛ یعنی از طرفی مسلمانان، ماموریت دارند که نوعی ولاء را نپذیرند و ترک کنند ولی از طرف دیگر دعوت شده اند که ولاء دیگری را دارا باشند و بدان اهتمام بورزند. ولاء اثباتی اسلامی نیز به نوبه خود بر دو قسم است: ولاء عام و ولاء خاص، ولاء خاص نیز اقسامی دارد: ولاء محبت، ولاء امامت، ولاء زعامت، ولاء تصرف یا ولاء تکوینی.[2]

آنچه از این تعاریف برمی آید، این است که ولایت امری نظری و صرف نیست، بلکه امری به واقع و در حال وقوع است، این بدین معناست که هر چه یک انسان به سمت انسانیت و رشد و خدایی شدن برود، استحقاق بیشتری در هستی در استفاده از جهان دارد، جدا از اینگونه مباحث نظری، این امر عقلانی به نظر میرسد که هر چند یک نفر از بقیه بهتر باشد و انسانیت بالاتری داشته باشد، استحقاق بیشتری از بقیه در آن موضوع داراست، مثلا هر کس که دانش بهتری درباره سد سازی داشته باشد، بیشتر از بقیه استحقاق ساختن یک سد را دارد.

وجه دیگری از مسئله ولایت، مسئله نظاممندی است؛ چنانکه هر کس بر دیگران ولایت داشته باشد، کسان دیگری نیز تحت ولایت او هستند و همین طور کسان دیگر نسبت مقام والاتر ولایت و نسبت به هم وظیفه و درجه و جایگاه پیدا میکنند.

مبنای ولایت

 اما در این میان نکته­ای که باید تذکر داد این است که در هر حرکتی ما نیاز به مبنا و مبادی هستیم، چراکه بدون مبنا و مبادی امکان پذیرش هر تفکر و یا عملی وجود دارد و این خود به مثابه یک بی نظمی و آشوب در پذیرفته­های ماست، با این توصیفات که در بالا ذکر آن رفت به خوبی میتوان دریافت که تنها معیار و ملاک نظام ولایت، مسئله رشد است، چرا که بر اساس این معیار است که یک نفر در جایگاه بالاتری قرار میگیرد و دیگران در جایگاه پایین­تر، به اصطلاح رشد، تنظیم کننده شبکه ولاءهاست.

البته واضح است که در اینجا منظور ما از رشد یک مصداق تام،مجرد و تکوینی نیست، چرا توحید تام و تمام مصداقی ندارد جز گردن نهادن به هر آنچه خداوند فرمان داده است[3]، این مصادیق جزء هستند که توحید مطلق را میسازند، برای درک بهتر این مسئله به جدول ذیل[4] دقت بفرمایید:

رشد و توانمدسازی

البته چنین میتوان گفت که مبنا در موارد فوق امر والاتری به نام بینش یا ایمان است.


چگونگی

  • محمد صادق ترابی فرد
۲۳
ارديبهشت


بسم الله الرحمن الرحیم

شقشقه ­ای از یک روستازاده[1]

مطلع سخن را از تاریخ می­آغازم(در چه زمانی زندگی میکردیم؟)

تاریخ همیشه علاوه بر آن­که مایه عبرت آیندگان است، منشا درس­هایی از خلقت خداوندی برای اهل تدبر است، به این مقدمه قصد را بر این گذاشتم تا از تاریخ کشورمان چند رشحه­ای بنگارم تا یادمانی شود برای آنچه که در آینده خواهد آمد؛ نکته نخست را همه بدان آگاهیم که ایرانیان نخست تمدنی بودند که از قنات استفاده کردند یا از آن­دسته از معتقدات مردمان این بوم این گزاره به یاد مانده است که در زمینی که کشت نشود دیوان لانه میکنند، از سبک زندگی­های این مردم نیز خلق و خوهایی از جمله احترام به نان، درست مصرف کردن مواد غذایی و عدم وجود زباله در زندگی هنوز به یاد مانده، مردمان سرزمین من بیکاری را روزگاری عار میدانستند و آنها دائم در حال جنب و جوش بودند[2] و هزاران گفته­ی بعضا ناگفته دیگر که تحقیق و یاد! آن بماند به قلب درمانده از روزگار! خواننده محترم، اما با این یادکرد دوست دارم تا تحلیلی داشته باشم از جامعه ای که زی ما در آن است؛[3]

در چه زمانی زندگی می­کنیم؟

در بیان معضلات و مشکلات جامعه ما در مباحث مختلف میتوان غور کرد و اندیشید ولی آنچه هم دغدغه امروز جامعه ماست و هم مجال سخن بنده در این مقال بر آن است، بحث ثروت است که قصد دارم در سه بخش درباره آن تحلیلی خدمت شما خواننده گرامی ارائه دهم.

توازن و تراکم سرمایه

نخستین وجه از وجوه معضلات جامعه امروز ما بحث توازن و تراکم سرمایه است، این بدین معناست ثروت فوق­ العاده زیاد کشور ما در بعضی جاها بیشتر از بقیه است، این ثروت در جایی متمرکز شده است و همین شده ریشه و بنیان بسیاری از مشکلات و مفاسد اقتصادی جامعه ما، به عقیده بسیاری از کارشناسان طی هر سازوکاری که ثروت، به منظور هر هدفی، در یک­جا تجمیع شود باعث قدرت گرفتن دارندگان این ثروت شده و در استثمار دیگر نیروهای فعال کشور به جریان خود قوت میبخشد. اگر هم قضیه استثمار را در نظر نگیریم، نمیتوانیم توزیع ناعادلانه ثروت را در بین حتی استانهای کشور از نظر دور کنیم. به راستی دلیل این معضل چیست؟

توزیع سرمایه

پیرو این شکل­گیری از ساخت اقتصادی کشور، این تراکم سرمایه نوع توزیع خاصی از خود را شکل میدهد که باعث بسیاری از نابرابری­های کنونی شده است، از جمله این نابرابری­ها، تبعیض جغرافیایی­ای است که در کشور ما حکمفرماست، نمونه این تبعیض­ها تفاوت محسوسیست که بین استان­های کشور و همچنین در درون استان­های کشور بین یک شهر بزرگ و روستاهای آن است. به راستی دلیل این همه چیست؟ این سوار شدن عده­ای بر دوش عده­ای دیگر اقتضای چه چیزی بوده؟

تولید سرمایه

اما خوب است نگاهی هم به بخش تولید کشور داشته باشیم، بخش تولید کشاورزی در ایران اساسا بعد از انقلاب سفید دهه چهل شمسی رو به افول و وابستگی گذاشت، طوریکه قبل از آن کشور در محصولات کشاورزی صادرکننده بود ولی بعد از آن از جمله واردکنندگان این محصولات شد، در زمان کنونی نیز کشاورزی با خطرات عدیده­ای مانند تصرف غیرمجاز اراضی و حفر چاههای غیرمجاز است، در بخش صنعتی نیز میتوان گفت که تولیدات ما اکثرا مونتاژی هستند تا تولیدی، سرمایه­بر هستند تا کاربر و اشتغال­زا و مشکلات عدیده دیگر نیز در این بخش وجود دارد، کالبد کشور ما نیز تبدیل به شهرهایی شده که همگی مصرف کننده و واسطه­گرند تا تولیدگر.

برای تحلیل این وضعیت بهترین اصطلاحی که میتوان به کار برد این است که جامعه ما بیشترین لمس تاریخی را با مجازی­ترین قسمت خود دارد، برای درک بهتر این اصطلاح تفکر در باب علت و معلول کافی باشد، مثلا واسطه­گری در اقتصاد اگرچه یک نیاز است ولی در صورت حجیم شدن آن شاهد این خواهیم بود که جامعه از علت اصلی رشد درآمد،که تولید باشد، دور میشود. به راستی زمینه اصلی این امر چیست؟

از آن به این چه شد؟

برای یافتن علت اصیل معضلات فوق­ الذکر شاید خوب باشد تا نگاهی به یک تغییر بنیادین در ساختار اجتماعی ایرانِ این چهل ساله بیندازیم، جامعه ایرانی در این 40 ساله از یک جامعه روستانشین و کشاورز به سمت شهرهایی کوچ کرده است که با شهرهای قدیمتر از خود تفاوت­های بنیادین دارد، شهرهایی بزرگ و مصرف­کننده که با خیابان­ها و بزرگراه­های غریب با بوم ما تکه پاره شده همین مزید بر علت است که شهروندان برای تامین مایحتاج خویش نیاز بیش از حد به واسطه­گری داشته باشند و این مزیت واسطه­گری باعث جذب ثروت زیادی به یک بخش به نام خدمات شده است، از طرف دیگر معضلی به نام نفت باز هم باعث شده تا تولید در کشور ما به سمت هر چه بیشتر غیرواقعی شدن پیش برود، از این حیث میتوان اثبات کرد که معضلات فوق از جمله نقص در تولید و مشکلات در توزیع و تراکم ثروت به دلیل حجیم شدن جمعیت در شهرهای جدید است. در واقع اینگونه میتوان گفت که در وسعت جغرافیایی ایران میزان ثروت بالایی وجود دارد، اگر این حجم از ثروت به صورت نقطه­ای(شهری) تراکم پیدا کند باعث پدید آمدن شکل جدیدی از تولید میشود که فساد و واسطه­گری جز ذاتی آن است.

چه باید اندیشید؟

  • محمد صادق ترابی فرد
۱۳
فروردين

بسم اللّه الرحمن الرحیم

وقتی کونگ فوکارها و کابوی ها بر علیه پهلوانان دست به یکی میشوند

مقدمه:

ضربان قلب اقتصاد یک کشور همواره بسته به کمیت، کیفیت و رقابت پذیری تولید داخلی آن کشور است[1]، اما به نوعی میتوان گفت در دنیای ما قانون جنگل در روابط بین­الملل حکمفرماست و این خود مهمترین عامل برای در معرض ضربات قرار گرفتن جمهوری اسلامی است، ضرباتی که با نامردی تمام بر دوش ملت بزرگ ایران گاها سنگینی میکند، ولی این ضربات همه در یک سطح نیستند در این نوشتار نیز بنده قصد دارم تا در چند بخش این ضربات را به استحضار خوانندگان گرامی برسانم، در این مجال بنده بین دو مفهوم تمایز قایل شده­ام،  این دو مفهوم یکی خود تولید است و دیگری زیر ساخت­های تولید، منظور از خود تولید، خود کمیت و کیفیت کالاهاست ولی آنچه در علم اقتصاد به آن زیرساخت تولید گفته میشود عبارتست از تسهیلات درونی یک کشور به منظور فراهم آمدن فعالیت تجاری و تولیدی مانند شبکه­های ارتباطی، نهاد­های مالی و انرژی و امثال این مفاهیم است.

ضربات چینی

همانطور که در مقدمه به عرض خواننده گرامی رساندم، در این نوشتار قصد دارم تا میان دو نوع ضربه تفاوت قائل شوم بر همین اساس نخست در این بخش در تحلیل ضرباتی سخن خواهیم راند که فقط و فقط به خود تولید آسیب وارد میکنند، در این ضربات کشور  اولیه با سوء استفاده از قوانین ناقص و همچینین فراهم بودن بساط رقابت در کشور هدف سعی بر فروش بیشتر اجناس و تقویت تولید داخلی خود است، از این دست کارها در کشور ما بیشتر توسط کشور چین صورت میگیرد، به همین مناسبت در بنده این ضربات را ضربات چینی نامگذاری کرده­ام که در ذیل به این موارد خواهیم پرداخت:

دمپینگ

اولین و مهمترین این ترفندها که بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد، کلک قدیمی و کارای دمپینگ است، در علم تجارت به فروش کالا زیر قیمت داخل به کشورهای دیگر را دمپینگ میگویند، یکی از مصادیق این امر در بازار داخلی ما شرکت سامسونگ است که با فروش معمولا 25 درصد زیر قیمت محصولات خود در بازار داخل ما سعی در تثبیت جایگاه خود در کشور ما دارد، این قضیه اما در مورد چین به گونه­ای دیگر است، این کشور به دلیل دارا بودن کارگر ارزان قیمت و ارزان تمام شدن محصول نیازی به این کار ندارد، این امر حتی باعث شده است تا سرمایگذار ایرانی نیز به این کشور برای احداث کارخانه برود، مصداق خوب این کار  شرکت نام­آشنای فراسو است که صاحب کارگاه تولیدی در هنگ­کنگ است.[2]

عملیات روانی

از کارهای ناشایست معمول در تجارت بین­الملل  عملیات روانی علیه تولید کشور هدف یا بالعکس تبلیغات بیش از حد از کالای خودی در برابر کالای کشور هدف است، چنانکه خیلی از بدبینی­ها از تولید داخل ناشی از همین فعالیت­هاست، البته این کارشکنی­های تبلیغاتی همواره هدفی جز تاثیرگذاری بر روی ذهن مخاطب را ندارد، اینجاست که بار مسئولیت بر روی خریدار است که خود ببیند که چه کس چه میگوید، البته از مصادیق واضح این کار، فعالیت­های سفارت کره جنوبی است که با خریداری برخی از پل­های هوایی تهران یا به طور  غیر مستقیم درصدد تبلیغ تولیدات کشور متبوع اش است. عملیات روانی در برخی اوقات در بیرون از خاک کشور صورت میگیرد تا بازار محصول داخلی از بین برود، این کار در عراق برای شرکت­های خودروساز داخلی اتفاق افتاد و باعث از دست رفتن فرصت تولید خودروی در خاک عراق شد و دست آخر کارخانه تولیدی که برای محصول ایرانی ساخته شده بود، متعلق به خودروساز چینی شد.[3]

البته این مسئله جنبه­های عملی­ای هم دارد نمونه بارز این مسئله در سرویس­های رایانامه ایرانی مشاهده میشود؛ هنگامیکه کاربر قصد ارسال پیام از این سرویس­ها به سرویس­های خارجی را دارند با مشکل مواجه میشوند.

آمار سازی

یکی از شگردهای کشورها و موسسات برای نیل به اهداف خود آمارسازی­های نادرست، موجه­کننده یا بعضا به غلت­انداز است، این مسئله به سه گونه مطرح است، یکی اینکه عده­ای با همین آمار سازی­ها سعی در به هم زدن یک بازار یا قیمتی را داشته باشند، این اتفاق نامبارک از اواخر سال 2014 با گزارش غلط IMF مبنی بر کاهش تولیدات صنعتی ژاپن و آلمان و همچنین تحلیل­های مغرضانه موسسات تحقیقاتی متعلق به سعودی­ها منجرو به کاهش شدید قیمت نفت شد، شق دوم این فریب ارائه آمار غلط در برآورد هزینه­ها یا مدت زمان ساخت محصولات مختلف است، این شگرد باعث میشود تا دستگاه محاسباتی فرد خراب شود و در مواردی باعث میشود تا باور به ساختن یک محصول از بین برود، اما مورد آخر از این دست کلک­ها این است که یک شرکت با آمارسازی مغرضانه سعی در سودده نشان دادن یک محصول یا یک پروژه اقتصادی میشوند، این شگرد در قرن گذشته بارها توسط آمریکا استفاده شده است و در ورشکستگی اقتصادهایی مثل کلمبیا نقش اساسی­ای را داشته است.[4]

جاسوسی اقتصادی و شبیه سازی

چین همیشه به کپی­برداری شهره عام و خاص بوده است، سوال اینجاست که چین چگونه این حجم از کپی­برداری را انجام میدهد، باید گفت قسمتی از این کپی­برداری­ها به خاطر جاسوسی­های گسترده اقتصادی­ای است که این کشور از کشورهای دیگر میکند، چینی­ها با استفاده از روحیه کار جمعی و پشت کار فراوان چه در دانشگاهها و چه در بازارهای کسب­ و کار درحال جمع­آوری اطلاعات فنی، اقتصادی و علمی از سطح جهان هستند، از قربانیان اصلی این ترفند در کشور ما صنایع دستی ما هستند، چنانکه مثلا صنعت فرش در کشور ما قربانی کپی­برداری چینی­ها و پاکستانی­ها هستند و این صنعت چند هزار ساله در حال احتضار رفته است.

موارد متفرقه

موارد دیگری نیز در فهرست این نوع ضربات قرار میگیرد که به دلیل کمبود منابع و همچنین مخفی بودن آنها مطلب زیادی نمیتوان دربار ه آنها گفت، این موارد عبارتند از؛ رشوه، اخاذی، پولشویی، قاچاق، راهکارهای مالی

تحلیل و بررسی این نوع ضربات

آنچه درباره تحلیل از این دست اتفاقات میتوان گفت این است که همه این موارد، مواردی خرد و مقطعی هستند که فقط در صورت اعمال بلند مدت آنها دارای آثار تخریبی فراوان هستند، مگرنه در کوتاه­مدت این موارد طبیعی کار در بازار تولیدات مختلف است، این موارد از آن جهت جدی نیستند که حتی در صورت تشدید باز هم توانایی و پتانسیل تولید کالای مد نظر باقی خواهند ماند، ولی این امر توجیه کننده آن نیست که نبایست جلوی آن گرفته شود.

ضربات آمریکایی

اما ضربات اقتصادی شق دومی هم دارند و آن هم آن دسته از ضرباتی هستند که در صورت اعمال، کل نظام تولید را دچار اختلال میکنند، این نوع ضربات نوعاً به زیر ساخت تولید آسیب وارد کرده و آن را هدف قرار میدهند، اعمال کنندگان از این دست ضربات،کشورهایی هستند که بر خلاف دسته اخیر به دنبال نفع خود نیستند بلکه به دنبال اعلان یک جنگ اقتصادی علیه کشور هدف و در پی به ذلت کشاندن آن هستند، این دسته از ضربات را بیشتر به دلیل استفاده بیش از حد آمریکا از آنها در سطح جهان ضربات آمریکایی نامیدم تا ذهن مخاطب بیشتر به به تحلیل این نوع ضربات متبادر شود. و حالا میپردازیم به تحلیل این دست از ضربات که نخست آن دسته از ضرباتی را متذکر میشویم که تا حالا تجربه شده­اند و در مرحله بعد به تحلیل ضرباتی میپردازیم که در آینده نزدیک شاید دچار آنها شویم.

تحریم

بزرگترین حربه که تاکنون علیه ملت ایران به کار گرفته شده است، همین حربه تحریم بوده است که البته با تعاریفی که ارائه شد هدفی جز ضربه زدن زیرساخت تولید داخلی ما ندارند، این ضربات به هفت دسته حمل و نقل، تجارت، علم و تکنولوژی، نفت و گاز، اشخاص و نهادها،مالی و بانکی و زیرساخت­های ارتباطی تقسیم بندی میشوند، البته از این دست تحریم­ها، به ظاهر قصدی به جز تغییر رفتار سیاسی کشورها را ندارند ولی در باطن با کمی تدقیق متوجه خواهیم شد که هدف اینگونه تحریم­ها در واقع تخریب اقتصاد داخلی است، چرا که با اعمال آنهاست که زیرساخت­های تولیدی داخل کشور دچار آسیب میشوند که این خود منجرو  به نیل به اغراض ثانویه از جمله سیاسی میشود، یک آمار جالب در مورد تحریم­های اعمال شده بر کشور ما این است که 62 درصد از تحریم­های تجاری، مالی و بانکی، نفت و گاز، حمل و نقل و تکنولوژی که تحریم­های اصلی علیه کشور ما بوده است، مربوط به بعد از سال 2009 یعنی قضایای سال 88(فتنه) است، و از این جالبتر این که آمار بالایی از تحریم­های قبل از این سال مربوط به تحریم های درون سرزمینی آمریکاست(حدود 19 درصد از 38 باقیمانده) که طبیعی بوده است. همین آمار ثابت میکند که تا سال 88 آمریکا نتوانسته بوده که کشورهای دیگر از جمله اروپایی­ها را متقاعد کند که تحریم­ها مثمر ثمر بوده یا در توقف حرکت ملت ایران تاثیر داشته است. این خود نشان دهنده این است که یکی از اثرگذارترین مولفه­ها بر روی تولید داخلی خود خواست­های سیاسی مردم ایران بوده است که در بازی طراحی شده توسط دشمن میتواند به قوت بازی را ببرد، مجال برای شکافتن همه هفت بخش تحریم­ها نیست ولی به جرات میتوان گفت اصلی­ترین تحریم­ها به کشور ما یکی تحریم­های نفتی بوده است و دیگری تحریم­های مالی و بانکی، مورد اخیر در داده­نمای زیر به خوبی نمایش داده شده است:

نقشه هوایی تحریم­های مالی و بانک

تحریم­های فوق خود باعث تحولی در سیستم مالی کشور ما شدند که از جمله آنها میتوان به ایجاد شفافیت مبتنی بر سامانه در بازار ارز با تاسیس مرکز مبادلات ارزی، سامانه پورتال ارزی و سامانه نظارت ارزی(سنا)، راه­انداری شبکه شبه سوییفت در بانکهای داخلی(سپام)[5] و منطقی­تر شدن نرخ ارز اشاره کرد، ولی اساسی­ترین راهکار مقابله با این نوع تحریم­ها  راهکار پیمان­های پولی دو جانبه و چند جانبه است که همچنان توسط مسئولین بانک مرکزی مغفول مانده که این خود جای بسی سوال دارد.[6] در ضمن در این تحریم­ها یک درس مهم دیگر نیز گرفته شد و آنهم خود دلار بود، دلاری که در دوران ما بسیاری از اقتصادها از جمله چین در پی تطهیر اقتصادشان از آن هستند، بله یک مشکل زیرساختی تولید ما دلاریست که شده نبض بازار.

اما شاید مهمرین مورد از موارد تحریم، تحریم­های علمی است که از می 1995 و با تحریم­های داخلی آمریکا آغاز شد و آخرین مورد آن در اکتبر 2012 در تحریم فناوری کشتی سازی در اتحادیه اروپا تکمیل شد، شاید بتوان این مورد را مهمترین عامل آسیب­رسانی به تولید داخلی دانست، چرا که تکنولوژی در دوران حاضر به مثابه خوراک است برای بدن صنعت، خدمات و کشاورزی، همانطور که در این بخش­ها مشاهده فرمودید دشمن همواره در پی حمله ریشه­ای به تولید و اقتصاد کشور ما بوده است.

خرابکاری صنعتی

خرابکاری­های صنعتی از جمله مواردی است که هم میتوان در عوامل مخرب در تولید محسوب کرد و هم در عوامل مخرب در زیرساخت تولید، این مورد که بیشتر در بخش صنعت هسته­ای کشور عیان شده است، ولی احتمال بروز آن در همه بخش­ها وجود دارد، چنانکه در سال­ 1389 با ویروس استاکس­نت خود را نشان داد.

بیوتروریسم

نیروی انسانی یک کشور بزرگترین سرمایه آن کشور است، اگر کشوری در جنگ اقتصادی بتواند به وسیله صادرات مواد غذایی آلوده، تغییر الگوی مصرف،  صادرات داروی تقلبی یا مسموم به کشور هدفش، سلامت آن کشور را هدف قرار دهد، باعث میشود تا اساسی­ترین زیرساخت اقتصادی آن کشور نابود شود، فقط به این فکر کنید که در صورت افزایش حتی یک درصد از سرمایه در گردش بخش سلامت یک کشور چند برابر سرمایه در گردش بخش­های اقتصادی آن کشور خارج خواهد شد. در کشور ما هم بیم آن میرود تا با این خطر بسیار مهم مواجه باشیم، به طور مثال متاسفانه گمان میرود مانند این دست فعالیت­ها توسط فردی به نام باقر نمازی(که قبل از انقلاب 18 سال استاندار خوزستان بوده است)در پوشش مشورتی و خیلی موارد دیگر و با لابی­­گری­های دولتی مستقیما خیلی از این پروژه­ها  را مدیریت میشود.[7]

مشاوره­های خیرخواهانه!

در پی­جویی خرابکاری­های زیر ساختی میتوان از مشاوره­های به ظاهر خیرخواهانه نام برد، در این نوع فعالیت­ها کشور ضربه­زننده در ظاهری خیرخواهانه به دنبال این است که اهداف اکثرا استعماری خود را پیاده کند، در واقع میتوان به این حقیقت اشاره کرد که هر ملتی باید به فکر خودش باشد و با توجه با استعدادها، ظرفیت­ها و شرایط خودش برای خودش تصمیم بگیرد، منطق انقلاب اسلامی نیز همواره همین بوده است که برای هیچ­ ملتی تصمیم نمیگیرد، با این تعریف استعمار عبارت میشود از اینکه کشوری یا دولتی در پی آن باشد که برای یک ملت دیگر فکر کند و تصمیم بگیرد، در کشور ما نیز این امر با مسئله انقلاب سفید(که منجرو به نابودی زیرساخت کشاورزی و روستایی کشور  شد) و موارد دیگر تجربه شده است که نگارنده در مطالب پیشین به آن اشاره کرده است، البته از این دست فعالیت­ها همیشه محل نزاع بوده است، عده­ای با این ادعا که باید از تجارب جهانی استفاده کرد و مانند جهانیان شد این مشورت­ها! را میپذیرند ولکن عده­ای در مقابل جواب میدهند که اگر میخواستیم طعم جهان را بچشیم چرا انقلاب کردیم؟![8] در نظر این گروه بایستی خودمان بر اساس شرایط خودمان فکر کنیم و تصمیم بگیریم، در  واقع دشمن چه در سیاست و چه در اقتصاد در پس تئوری­های به ظاهر منطقی همواره فکر ما را  و دستگاه محاسباتی ما را هدف قرار داده است که اگر ما دیر بجنبیم بی­مایه فطیر است، البته یک وجه دیگر این مسئله تربیت است، این کشور(های استعمارگر) با تربیت استعدادهای داخلی باز هم به دنبال پیاده­سازی نقشه­های شوم خود هستند، البته اشتباه نشود اینجا منظور از تربیت، تربیت افراد در رشته­های مختلف علوم اجتماعی نظیر اقتصاد و سیاست و ... است.

روی دیگر دست نامرئی

شاید شما هم اصطلاح دست نامرئی آدام اسمیت را شنیده باشید، منفعت شخصی که خود، کنترل کننده بازار است، این تعبیر اما در کتاب ((اعترافات یک جنایتکار اقتصادی)) با لفظ دیگر جایگزین شده است؛ مشت آهنین و منظور نویسنده از به کار بردن این اصطلاح تذکر این نکته است که اقتصاد جهان امروز و به خصوص اقتصاد ایالات متحده آمریکا تبدیل به یک اقتصاد ابرشرکت­سالار شده است که هر لحظه آنها در پی این هستند که کشوری را به وسیله ابزار خودشان ببلعند، حربه­هایی که با نام­های زیبایی همچون بازسازی و سرمایگذاری خارجی عجین شده­اند، این وام­ها معمولا با یک سری تحلیل­های منفعت­طلبانه صورت میگیرد که معمولا با آمارسازی همراه است، در ظاهر هم هدف این وام­ها رشد درآمد ملی در بلندمدت اعلام میشود، منطقیست که هیچ­کس اطلاع ندارد که در بلندمدت چه اتفاق می­افتد، پس همه چیز به اعتماد باز می­گردد! این تجربه یک بار در کشور ما در دوران سازندگی! تجربه شده است ولی آنموقع به دلیل دارا بودن درآمدهای نفتی قادر به بازگشت وام شدیم، ولی این سوال مطرح خواهد شد که کسانی که هم­اکنون به دنبال مذاکرات انتظار افزایش سرمایگذاری خارجی و اعطای وام­های خارجی را دارند در آینده با چه نفتی خواهند توانست این وام را بازگردانند، این مسئله تازه در کنار خیلی از مسائل دیگر قرار دارد مثلا اینکه کشورهای وام دهنده در کنار وام  امتیازات خاص و هدفدار خود را میخواهند و در ازای فعالیت­های خاص آن را اعطا میکنند، آیا سرمایگذاری در داخل کشور بر اساس حساب و کتاب منفعتی آنها و همچنین وام­هایی که فقط در موارد خاص استفاده میشوند، اقتصاد ما را به شکل دلخواه آنها درنمی­آورد؟

تحلیل این اقدامات

با تحلیل از این دست اخیر از ضربات به این پی خواهیم برد که این اقدامات برعکس اقدامات قبلی کلان و ریشه­ای هستند که در هر صورت زیانبارند و باید به شدت با آنها مقابله جدی شود. به علاوه اینکه با توجه به کلان بودن این ضربات ما نیازمند کار فکری هستیم تا عملی.

 



[1] شاید اینگونه اندیشیده شود که این ضربان بسته به سرمایه در گردش و رشد در درآمد ملی آن کشور باشد، ولی این دو هر چه باشند، عارضه­ای هستند که از سوی تولید داخلی آن کشور حاصل میشوند، این تحلیل در قسمت­های بعد مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

[2] البته این کار شرکت فراسو، به نوعی تحسین برانگیز است؛ چرا که این شرکت با احداث همزمان کارخانه در کشور خودمان سعی در انتقال تجربیات جهانیست.

[3] التبه ناگفته نماند که بسیاری از این عملیات­های روانی علیه محصولات داخلی توسط رقبای داخلی شکل میگیرد و همگی منشا خارجی ندارند.

[4] علاقه­مندان به مطالعه بیشتر درمورد این مبحث به کتاب((اعترافات یک جنایتکار اقتصادی)) نوشته جان پرکینز نشر اختران مراجعه فرمایند.

[5] نکته جالب این است که تا پیش از تشدید تحریم­ها پیام­ها و مبادلات بین­بانکی کشور در بستر سوییفت انجام میشد که این امکان را به دشمن میداد تا حتی از اطلاعات بین بانکی ما خبر داشته باشد.

[6] تحلیل نقش مثبت تحریم­های اقتصادی در تحقق اقتصاد مقاومتی،روحانی و ابوحمزه،صص8-13

[7] رجوع شود به گزارش سایت خبری-تحلیلی مشرق نیوز به نام:  ((حمایت مالی بزرگ‌ترین لابی نفتی کشور از برنامه "تحدید نسل" در ایران))

[8] ناگفته پیداست که هدف اصیل این انقلاب زمینه­سازی برای ظهور حضرت حجت(عج) است که اگر بخواهیم به رنگ دنیا درآییم این سوال پیش می­آید که با این اوصافِ دنیا چرا حضرت ظهور نکردند؟! بله باید طرح نو ریخت که شاید این طرح اقتصاد مقاومتی باشد، طرحی که ((نیاز)) به یک امام در جامعه را ایجاد میکند. 

  • محمد صادق ترابی فرد
۰۷
اسفند

اقتصاد و فرهنگ یعنی..........بیاییم خودمان فکر کنیم.

  • محمد صادق ترابی فرد
۱۵
بهمن

پیام به‌ دومین‌ همایش‌ سراسری‌ جنبش‌ دانشجویی

حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ خطاب‌ به‌ دومین‌ همایش‌ سراسری‌ «جنبش‌ دانشجویی‌؛ گذشته‌، حال‌، آینده‌» پیامی‌ صادر فرمودند.

متن‌ این‌ پیام‌ که‌ توسط حجت‌الاسلام‌ و المسلمین‌ آقای‌ صدر قرائت‌ گردید به‌ این‌ شرح‌ است‌:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‌

جوانان‌ و دانشجویان‌ عزیز

در این‌ گردهمائی‌ دانشجویی‌ مجموعه‌های‌ متعددی‌ از دانشجویان‌ شرکت‌ کرده‌اند. این‌ نقطه‌ی‌ روشن‌ دیگری‌ است‌ که‌ جذابیت‌ طبیعی‌ گردهمایی‌های‌ دانشجویی‌ را مضاعف‌ می‌سازد.

دانشجوی‌ متعهد و آگاه‌ از پیش‌ از انقلاب‌ تاکنون‌ همواره‌ در جستجوی‌ مهمترین‌ مسائل‌ جاری‌ کشور بوده‌ است‌. او با انگیزه‌ی‌ آگاهی‌ و نشاطی‌ که‌ لازمه‌ی‌ محیطهای‌ دانشجویی‌ است‌ در پی‌ آن‌ است‌ که‌ آرمانهای‌ والا و تعهدآور خود را در پیگیری‌ این‌ گونه‌ مسائل‌ جستجو کند و در راه‌ تحقق‌ آن‌ گام‌ نهد. این‌ نیز خصوصیت‌ طبیعی‌ دیگری‌ برای‌ محیطهای‌ دانشجویی‌ است‌.

امروز سرآغاز فهرست‌ بلند مسائل‌ کشور مسئله‌ی‌ عدالت‌ است‌. دانشجوی‌ جوان‌ اگرچه‌ خود برخاسته‌ از قشرهای‌ مستضعف‌ جامعه‌ هم‌ نباشد، به‌ عدالت‌ اجتماعی‌ و پر کردن‌ شکافهای‌ طبقاتی‌ به‌ چشم‌ یک‌ آرزوی‌ بزرگ‌ و بی‌بدیل‌ می‌نگرد.

این‌ احساس‌ و انگیزه‌ در دانشجو پر ارج‌ و مبارک‌ است‌ و می‌تواند پایه‌ی‌ قضاوتها و برنامه‌های‌ عملی‌ او برای‌ حال‌ و آینده‌ باشد. اگر عدالت‌ ــ عدالت‌ واقعی‌ و ملموس‌ و نه‌ فقط سخن‌ گفتن‌ از عدالت‌ ــ آرزو و آرمان‌ و هدف‌ برنامه‌ریزی‌هاست‌، پس‌ باید هر پدیده‌ی‌ ضدعدالت‌ در واقعیات‌ کشور مورد سؤال‌ قرار گیرد.

مسابقه‌ی‌ رفاه‌ میان‌ مسؤولان‌، بی‌اعتنایی‌ به‌ گسترش‌ شکاف‌ طبقاتی‌ در ذهن‌ و عمل‌ برنامه‌ریزان‌، ثروت‌های‌ سربرآورده‌ در دستانی‌ که‌ تا چندی‌ پیش‌ تهی‌ بودند، هزینه‌ کردن‌ اموال‌ عمومی‌ در اقدامهای‌ بدون‌ اولویت‌، و به‌ طریق‌ اولی‌ در کارهای‌ صرفا تشریفاتی‌، میدان‌ دادن‌ به‌ عناصری‌ که‌ زرنگی‌ و پررویی‌ آنان‌ همه‌ی‌ گلوگاههای‌ اقتصادی‌ را به‌ روی‌ آنان‌ می‌گشاید، و خلاصه‌ پدیده‌ی‌ بسیار خطرناک‌ انبوه‌ شدن‌ ثروت‌ در دست‌ کسانی‌ که‌ آمادگی‌ دارند آنرا هزینه‌ی‌ کسب‌ قدرت‌ سیاسی‌ کنند و البته‌ با تکیه‌ بر آن‌ قدرت‌ سیاسی‌ اضعاف‌ آنچه‌ را هزینه‌ کرده‌اند گرد می‌آورند.

اینها و امثال‌ آن‌ نقطه‌های‌ استفهام‌ برانگیزی‌ست‌ که‌ هر جوان‌ معتقد به‌ عدل‌ اسلامی‌ ذهن‌ و دل‌ خود را به‌ آن‌ متوجه‌ می‌یابد و از کسانی‌ که‌ مظنون‌ به‌ چنین‌ تخلفاتی‌ شناخته‌ می‌شوند پاسخ‌ می‌طلبد و همچنین‌ در کنار آن‌ از دولت‌ و مجلس‌ و دستگاه‌ قضایی‌ عملکرد قاطعانه‌ برای‌ ریشه‌کن‌ کردن‌ این‌ فسادها را مطالبه‌ می‌کند.

امروز این‌ مهمترین‌ و مطرح‌ترین‌ مسئله‌ی‌ کشور ماست‌ و نسل‌ جوان‌ دانشجوی‌ متعهد و مؤمن‌ نمی‌تواند نسبت‌ به‌ آن‌ بی‌تفاوت‌ بماند.

توفیقات‌ همگان‌ را از خداوند متعال‌ خواستارم‌.

والسلام‌ علیکم‌ و رحمه‌ الله‌
سیدعلی‌ خامنه‌ای‌
06/08/1381

 http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=3150

  • محمد صادق ترابی فرد
۰۶
آذر

جام جم نامه

(نهاد سازی در اقتصاد مقاومتی با توجه به تجربه جهاد سازندگی)

 شاید این شعر را بارها شنیده یا خوانده و یا چه بسا نوشته باشیم که سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت ز "بیگانه" تمنی میکرد، این موضوعیست که درباره تک تک انسان ها صدق میکند، اما آیا جامعه نیز چنین است؟ آیا جامعه نیز جام جم دارد؟ اگر دارد کجاست و چگونه عمل می کند؟ اصلا جوامعی که به جایی رسیده اند، جام جمشان در کجا بود و چگونه از آن استفاده کردند؟

در این باره از دو جنبه میتوان سخن راند، نخست از جنبه مردمی مسئله که مردم جامعه چگونه باید باشند تا جامعه ای پویا و درونزا داشته باشیم و جنبه دوم این مسئله نگاه از طرف حاکمیت به مسئله است و اینکه دولت برای داشتن جامعه ای پیشرو چه باید کند؟ درباره این که مردم چگونه باید باشند این روزها شاید سخن زیاد شنیده باشیم، از بحثهای فرهنگی گرفته تا حرفهای مسئولین اکثرا ناظر به مردم است! اما بحث مغفول در این میان این است که با فرض قبول اینکه اگر مردم خوب باشند جامعه خوبی خواهیم داشت، آیا این سوال را پیش نمی آورد فردی با لباس پاکیزه اگر در کوچه و خیابان کثیف راه برود آیا او نیز کثیف نمیشود؟ جواب را در جنبه دوم مسئله باید جویا بود....حکومت چگونه باید جامعه را اداره کند؟

در جواب سوال یاد شده دو دسته از افراد داریم، نخست آنکه در تمنی  بیگانه، ره در کوچه خیابان های انحرافی و غیر بومی میکشد و جامعه را میکشاند به آنچه میبینیم، اما دسته دومی نیز در این میان وجود دارند، این گروه در پی آنچه خود داشتِِ دل، در این پیچ و واپیچ تاریخ در پی شاهراه تمدن آینده اند و......

بس است سخن به حاشیه نمیبریم، فقط همین را بگویم که در این مقال و مجال دوست دارم تا از دریچه دید گروه دوم مسئله ای به نام نهادسازی را با هم به نظاره بنشینیم:

خلاصه قسمت­های قبل!

با اتمام جنگ جهانی دوم، دو اتفاق افتاد نخست تقابل دو بلوک(خیالی)شرق و غرب تقابل نظریات آندو مشهود شد و دوم آنکه در طرف غرب نیز انقلابی علمی علیه تئوریهای خوشبینانه کلاسیک رخ داد و آنهم با انتشار کتاب نظریه عمومی پول، بهره، اشتغال توسط جان مینارد کینز با منطق دخالت موثر دولت در اقتصاد برای افزایش تقاضای کل با استفاده از افزایش مخارج دولت و افزایش سرمایه گذاری شکل گرفته بود، این دو عامل همه دست در دست هم دادند تا فصل جدیدی از انواع دولت ها را در کشور ما رقم بزنند، و آنهم با استفاده از توصیه­هایی بود که توسط آمریکایی ها شد و منجرو به تشکیل نهادهایی همچون سازمان برنامه ریزی، بانک مرکزی و وزارتخانه های مربوطه شد، در واقع دولت را در آن دوران کس دیگری نهاد سازی کرده بود، اینکه اینجا سخن از نهادسازی میرود منظور سازوکار پیاده سازی یک تفکر توسط حاکمیت در جامعه است، اگرچه نهاد را میتوان با مناسبات درون یک جامعه نیز اطلاق کرد که در جای خویش بحث خواهیم کرد.

همانطور که مشاهده میکنید چند اتفاق در این میان به خوبی مشهود بود، نخست آنکه این کارها با توجه به دو اقتضای جامعه صنعتی اروپایی و اقتضای اقتصاد سرمایداری شکل گرفت ،دوم اینکه حاکمیت در آنموقع هیچ تجربه ای را"پس"روی خود هم نداشت، سوم اینکه دولت هیچ اصول و پیش فرض های اولیه نداشت تا با آنها جامعه را اداره کند، نتیجه این بود که در دام تمنی بیگانه افتاد و وجوه دیگری نیز در این بین بود که مجال این مقال به آن نمی پردازد.

یک تجربه مبارک

تاسیس جمهوری اسلامی ایران وامدار نابودی رژیم پیشین بود، در این دوران ساختار تولید در روستاها که همان کشاورزی بود(به خصوص پس از انقلاب سیاهِ سفید) رو به ویرانی نهاده بود و محرومیت در روستاها موج میزد، شهرها، به غول هایی مصرفی تبدیل شده بودند، اقتصاد نفتی بود، تولید محصولات صنعتی در کشور وابسته، مونتاژی و سرمایه بر بود، صنعت در کشور بومی نبود و نیاز به متخصصان خارجی یا خارج رفته بود تا آن را راه اندازی کنند، این اوضاع شلخته ناموزون تازه خواهران و برادرانی اجنوی نیز داشت؛ تحریم و جنگ، در کل میتوان این دوران را در دو عبارت خلاصه کرد، نبود بلوغ و توانمندی اقتصادی در کشور و دوم وجود محرومیت و حرمان مردم در رفع محرومیت و اینکه نهادی نبود تا آنها را برای این کار بسیج کند.

در این اوضاع بود که انقلاب دست به کار میشود؛ در این میان رهبر انقلاب خود لجام کار را در دست میگیرد و به گونه ای کاملا مبتکرانه برای هر مشکلی نهادی را تاسیس میکند، نهضت سواد آموزی، بنیاد مسکن، بسیج و سپاه پاسداران و نهاد های دیگری از این دست که((در شرایط مقاومت تشکیل شدند))، ولی در این میان یک نهاد رنگ بوی خاص دیگری میدهد و آنهم نهادیست به نام جهاد سازندگی که در گام نخست به پیشنهاد دانشگاهیان و برای جهاد درو و کمک به روستاییان در امر درو آغاز شد اما این نهاد در سالهای بعد بخش های معنادار دیگری را نیز در خود جا داد ازجمله کمیته فنی و عمرانی که در خودکفایی وسایل کشاورزی قدم بر میداشت و کمیته های دیگر که در این نهاد تشکیل شد. این کمیته ها گاها به مرحله تولید علم نیز میرسیدند، مانند آنچه در مجله جهاد در تاریخ آذر 1364 در سخنرانی آقای تقی امانپور درباره صنعت روستایی ارائه شده و کاملا حرفهای جدیدی در حوزه علمی را نشان میدهد.....در توصیف جزئیت های این نهاد در کتابها متعدد باید قلم فرسایی شود اما منظور ما در این مورد موضوع کلی دیگریست که در آینده به آن اشاره میرود.

....حالا بسم الله الرحمن الرحیم

در قسمت قبل به این اشاره رفت که منظور ما در این نوشتار جز ها و کمیته های جهاد نیست، خوب است اینجا به این نکته اشاره کنم که در مواجهه با هر امر اجتماعی باید این نکته را همواره در نظر داشت که هر امر اجتماعی­_هر چند خودش در یک نظام معنا میشود_ولی خودش یک نظام است که عبارتست از یک سری اجزا که بر اساس یک مبنا در راه تحقق یک هدف دارای ربط خاصی هستند، این موضوع درباره جهاد نیز صادق است، این نهاد هر چند در گستره تحقق یافته­اش دارای کمیته ها و کارکرد های گونه گون است، اما این کمیته ها در واقع اجزای نظام یاد شده اند که هر کدام دارای نقش، کارکرد، هدف و جهت خاص خود هستند[1]ولی سخن در اینجا درباره طول نظام، که همان مبنا و هدف اش باشد است، در بخش های پیش رو این مبادی به استحضار خواننده عزیز میرسد:

در بیان مبنا

در قسمت­های اخیر بدان اشاره رفت که اقتضای دوران شکل گیری جهاد سازندگی دو ویژگی داشت: "نخست نبود بلوغ و توانمندی اقتصادی در کشور و دوم وجود محرومیت و حرمان مردم در رفع محرومیت و اینکه نهادی نبود تا آنها را برای این کار بسیج کند"، اگر بخواهیم تا به پیش فرض های این دو عامل برسیم، خوب است سری به بنیان های فکری انقلاب اسلامی انداخته باشیم! در این میان نبود بلوغ و توانمندی اقتصادی در کشور، نبود یک معروف و محرومیت، وجود یک منکر اجتماعی بود، نتیجه این که در این میان مبنا و بنیاد جهاد بر امر به معروف و نهی از منکر است، اما در سطح جامعه، چراکه محرومیت و توانمندی دو امر اجتماعی هستند، حال دوست دارم تا حرف خود را تعمیم دهم، تشکیل جهاد سازندگی در سطح حاکمیت در دراز مدت تولید کننده معنای جدیدی از دولت است، دولتی که دو کارکرد بیشتر ندارد ساختن معروفات و از بین بردن منکرات[2]، البته در سطح جامعه، یک مثال خوب در این حوزه صدور فعل خوب است، این کار در جهاد به وسیله تاسیس دفاتر جهاد در نقاطی محروم از دنیا مانند لبنان و تانزانیا صورت گرفت نکته بعدی این است که این که چگونگی این امر چون است این مبنا آن را تعیین و تبیین میکند ولی خوب است در این جا به چگونگی آن اشاره کنیم، تعبیر هوشمندانه ای توسط امام خمینی در دو جای پیام تشکیل جهاد سازندگی وجود دارد، نخست در آغاز پیام که میفرمایند: ((ما در مشکلات باید متوسل بشویم به ملت.....ما دستمان را پیش ملت دراز مى‏کنیم، و از ملت مى‏خواهیم که همه در این نهضت شرکت کنند و همه دست برادرى به هم بدهند و این سازندگى و جهاد سازندگى را شروع کنند)) این قسمت از پیام را میتوان در تفسیر آیه 25 سوره حدید دانست که میفرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ "لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط" برای توضیح به ادامه دقت فرمایید:

مفهوم پیشرفت

یکی دیگر از پایه های اقتصاد مقاومتی رشد و پیشرفت است، در منظر نگارنده این اصل در جهاد سازندگی در مفهوم خودکفایی نهفته است، جهاد در آن سال ها در دو جبهه میجنگید، نخست در روستاها در پی رفع محرومیت در کشاورزی بود و دوم در جنگ یکی از پایه های دستگاه جنگی کشور محسوب میشد، دلالتی که بنده از این عمل دریافت کردم در این بود که خودکفایی دو نوع است، نخست خودکفایی ضروری، که از ضروریات اولیه انسان برای زندگی است، مانند کشاورزی و پوشاک که این مسئله در روستا تبلور می یابد، اما این مسئله کافی نیست، باید نگاه رو به جلو داشت و آینده را دید، اینجاست که شق دوم خودکفایی با نام خودکفایی کمالی شکل گیرد، در زمان هایی و یا مکان هایی عده ای باید کار های جدید انجام دهند، به تعبیری باید جبهه جدید باز کنند و با در صحنه بودن با اقتضائات جدید کمال جدیدی را برای جامعه کسب کنند.

درست کردن عقبه تئوریک

در عمل هر نهاد برای حیات نیازمند علم است، این حقیقت در جهاد از دو جنبه قابل بررسی است: نخست آنچه اتفاق افتاد و آنهم این بود که تقریبا از سال 1364 این نهاد به دام تئوری های توسعه افتاد و به تباهی رفت ولی جنبه دیگر این موضوع آن است که باید اتفاق می افتاد و کلید آنچه باید اتفاق میافتاد در جایگاهی بود که در ساختار جهاد تعبیه شد  آنهم جایگاه نمایندگی ولی فقیه در شورای جهاد بود، که البته با توجه به اطلاعات به دست آمده عملکرد خوب و درستی از این جایگاه مشاهده نشده است، برای توضیح این جایگاه، جای این توضیح هست که از مرحله علم تا عمل در جامعه ما دارای سه جایگاه استنتاج، استناد و انطباق هستیم، ولی فقیه حکم دین را استنتاج میکند، کارشناس آنرا در ساختار جامعه جاری میکند و ادارات در جامعه اجرا میکنند، اتفاقی که درباره جهاد افتاد درست عمل نکردن حلقه میانی آن بود.

رفتار مشکک و نبود استخدام

حال که با مبنای اینگونه نهاد سازی آشنا شدیم، حال باید دید که این نهاد چگونه عمل میکند؛ از تمایزات رفتاری جدی جهاد با دولت­های معمول این بود که دولت وقتی میخواست کاری را انجام بدهد نخست طی مراحل بروکراسی سازمانی را طراحی میکرد و با برنامه ریزی سازمانی را به وجود می آورد و در دنباله آن را اداره میکرد ولی جهاد بر اساس آیه شریفه (( قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فردی ثم تتفکروا[3])) نخست ساحت نیازی را کشف میکرد، سپس در آن وارد میشد و با تفکر آن را پیش میبرد این کار تمایزی جدی را در پی داشت و آن هم این بود که کار به صورتی بطی و آرام با افرادی کم شکل میگرفت و به جایی می رسید که به صورت یک جریان اجتماعی شکل گرفته بود. فرد نخبه ای را فرض کنید که در یک دوره کامل علوم اسلامی را فراگرفته و همزمان با آن با مسائل روز رشته خاص آشنا میشود همزمان با آن در کنار یکی از مسئولان امر به عنوان یک مشاور کار میکند یا نه، خود به عنوان مجری وارد عمل میشود.

از طرف دیگر یکی از نکات اصیلی که اوایل جهاد شکل گرفت موضوع دائمی نبودن کار افراد در مجموعه بود، نشریه جهاد، شماره 48 اسفند ماه 61: از دائمی نبودن نیروهای جهاد گلایه دارد و این امر را مولود آن دانستند که وظیفه جهاد تامین نیروهای آنی انقلاب بوده و در دنباله کادر سازی برای نفوذ در بدنه دستگاه سنتی استفاده شوند، اما میتوان به این پدیده به عنوان مزیت نگریست که در آن افراد با توجه به ابتکار و خلاقیت و مهارتی که از خودشان بروز میدادند از بستر جهاد استفاده میکردند تا قوه خود را به فعل برسانند.

 از این مسئله میتوان به عنوان مهمترین تضاد و تعارض جهاد سازندگی با بوروکراسی اداری نام برد، چرا که نظام مکانیکی غرب بدین گونه است که با محصور کردن شخص در یک رشته و یک شغل او را از حرکت باز میدارد، این بی حرکتی، یکسانی و عدم نوسان ها در زندگی انسان ها را از بالفعل کردن ظرفیت هایشان باز میدارد، در واقع عالم هستی نیز بدین گونه است که هر روز اقتضائی جدید توسط خداوند خلق میشود تا انسان ها در بستر آن تغییر کنند، حرکت کنند و رشد کنند، بوروکراسی غربی چه با دید مکانیک و چه با دید ارگانیک دنبال همین است تا انسان ها را در خدمت خود قرار دهد.

در منظومه فکری اقتصاد مقاومتی نیز یکی از دوپایه اصلی عدالت است که در کنار رشد شکل میگیرد و به نظر نگارنده عدالت در اینجاست که شکل میگیرد، بله با جوشیدن ایده و فکر بر اساس اسلام ناب انقلابی است همه چیز در جای خودش قرار میگرید.

با این تعابیر کارکرد دولت با توجه به سخنان مقام معظم رهبری در 1/1/93 عبارت است از مسئولیّت برنامه‌ریزی، زمینه‌سازی، ظرفیّت‌سازی، هدایت و کمک که کاملا در جهاد سازندگی، مخصوصا در قسمت پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد(پ.م.ج.ج)کاملا مشهود است.

... و اما مثال

یک مثال خوب در این رابطه شکل گیری مفاهیم جدید است، از جمله آنها مفهوم کار است، برای درک این موضوع به جدول زیر توجه فرمایید:

مفهوم کار در جامعه امروز

مفهوم کار در فضای جهاد سازندگی

مصرفی(مانند فست فود ها و ...)

تولیدی

نزدیک به مفهوم سرمایداری و انحصارگرایانه و استثمارگرایانه و پیمان کاری، به صورتی که ثروت ها و نوآوری ها در دست سرمایه دار است

برآمده از دل مردم، ثروت در دست مردم ولی دولت آن را هدایت میکند

کاذب و در راستای رشد اسمی اقتصاد(افزایش اعداد و ارقام شاخص هایی مثل بورس)

در راستای رشد واقعی اقتصاد با افزایش در تولید ملی و رفع محرومیت

کاری که کتاب ها میگویند

کاری که جامعه اقتضا میکند

دور از نوآوری و به دور از واقعیت های مورد نیاز جامعه

نوآور و خلاق بودن به دلیل مواجهه حقیقی با مسائل

با توجه به نیازهای کاذب و تعریف شده در فضای تمدنی غرب

با توجه به نیاز های واقعی روز

نگاه ها به دست دولت برای اشتغال زایی

جوشش از درون

 

مقایسه عملکرد

حال که به بررسی مبانی و مبادی این نهاد پرداختیم شاید این سوال در ذهن خواننده پیش آمده باشد که چنین سازمانی با این توصیفات آیا در عمل هم توانست خود را خوب نشان دهد؟ کارایی این مدل چگونه بود؟ جواب به این سوالات در چند بخش وجود دارد، نخست در آمار و ارقام که در جدول زیر مشاهده میشود، نکته قابل تذکر در این میان این است که این خدمات در میان سال 1357 تا 1367 دارای تنوع بیشتری نیز بوده که زمان قبل از آن، این خدمات مشاهده نمیشود:[4]

بخش دیگر از این ارزیابی مربوط است به مدیران و متخصصان فراوانی است که در این نهاد مقدس به شکوفایی رسیده و بعدها حتی در سطح وزیران نیز حضور پیدا کردند.

و هدفی که نتیجه اش ویرانیست!!!

بعد از همه این مباحث اما جای خالی هدف در این نهادسازی باقی میماند، که به نظر بنده برآیند نهادی که چنین سازوکاری را دنبال کند چیزی جز رشد(آنهم در تعریف قرآنی اش نیست)، رشدی که دو جنبه دارد، نخست در اینکه افراد در پیگیری این سازوکار استعداد های خود را دنبال میکنند و به شکوفایی قوه هر فرد می انجامد و دوم در مقام اجتماعی نیز دیگر منکراتی مانند فقر، بی عدالتی و بیکاری نیست و همین طور دائم جامعه در حال تعالی و کشف مراتب دیگری از کمال(در معنویات و مادیات) است، بله جام جم گمشده ما در تجربه ای اینچنین ارزشمند گم گشته بود که باید با استفاده از منابع اسلامی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

این رشد خود، خوش ویرانی ای است برای تفکراتی که سالهاست انسان را در قالبی خشک و بی روح و بی معنا نگاهداشته است، سالهاست که بشر با اقتصادی سازی همه چیز و شی انگاری آن و مبادله آن با هر چیز حتی به قیمت بی خانمانی عده ای یا گرسنگی میلیاردها نفر یا جنگ بر سر فقط منافع موجبات منع رشد خویش را فراهم کرده است.

چگونگی

بنده برای توضیح و تبیین چگونگی عملکرد این نهاد از واژه تسهیل‌گری استفاده میکنم، این یعنی اینکه در هر موضوعی جهاد دو مورد را اول کشف می‌کرد؛ نیاز، مهارت در مرحله بعد این دو را به همدیگر تخصیص میداد، به عبارت بهتر جهاد عبارت بود از یک شبکه تسهیل‌گر ذیل امر به معروف و نهی از منکر که نیازها را به مهارت‌ها تخصیص میداد. با این دید این دولت 4 ساله موقت فقط حق این را دارد که با نگاه درونی فقط مهارت را به نیاز تخصیص دهد.

این را همه ما شنیده­ایم که جهاد در سالهای آخر شده بود پیمانکار دیگر وزارتخانه­ها[1]، وجه دیگر کارکردی جهادسازندگی این بود که خود را درگیر پیچیدگی اداری و بوروکراسی نمی­کرد، یک اداره جهاد در یک روستا مسئول همه امور آن بود، در ضمن جهاد یک اداره متمرکز نداشت، ساختار آن غیرمتمرکز بود، به نوعی قسمتی از ایده­هایی که در فصول پیشین بدان پرداخته شد حاصل این تجربه مقدس و مردمی بود.


چرا جهاد سازندگی از بین رفت؟!

در پی جویی علت انحراف و از بین رفتن بسیاری نهادهای مردمی و انقلابی عده­ای معتقدند که این حرکت­ها علی­رغم شروع حرکت از مبنای درست و قرآنی در ادامه با سه مشکل عدیده روبرو بوده­اند، بحران وجود شناسی[1]، گسست معرفت شناسانه و چالش روش شناختی بوده است[2]، به عبارت بهتر این نهادها در ادامه راهشان علی رغم قدرت و پویایی عملی دچار یک معضل فکری شدند و آن هم این بود که آنها نتوانستند ربط عمیقی با دین پیدا کنند، به عبارت بهتر آنها کاری را خوب انجام میدادند که اصلا ربط خاصی با حکم ولی نداشت، آنها در مقام عمل نه از معارف ولی بهره میبردند و نه از روش مقام ولایت و نه از مبنا و بنیان­های آن، همه این موارد به این  دلیل بود که مقامی که باید در راس رابطه ولی فقیه را با نیروهای ستادی برقرار کند، درست عمل نکرده است، مثلا در مورد جهاد سازندگی می توان این را گفت که علت انحراف این نهاد مقدس درست عمل نکردن جانشین ولی فقیه در آن بوده است



[1] وجوهی از وجود شناسی معطوف به بنیان‌ها ، بایایی‌ها و فلسفه هستی (شدن) پدیدارهای هدفمند است.

[2] نگرش نهادی-هنجاری به جهاد سازندگی: دکتر جعفر خلقانی، دکتر محسن ابراهیم پور



[1] هنگام نگارش این جمله اشک در چشمانم حلقه زد.

والسلام علی من اتبع الهدی

توضیحات منابع: 1)در نوشتن این نوشتار کمک گرفته ام از افکار و آرا استاد عزیزم دکتر مسعود درخشان و همین طور در بیان امر به معروف و نهی از منکر رجوعی به آرا دکتر ابراهیم فیاض داشته ام که اینجا جا دارد تا مراتب قدردانی خود را از این دو بزرگوار به جا آورم.

2)همین طور در نوشتن این مقاله از تحقیقی با عنوان "تجزیه و تحلیل­‌ تجربه جهاد سازندگی در ایجاد و مدیریت یک حرکت مردمی:دلالت‌های آن برای اقتصاد مردمی" که در مرکز تحقیقات و بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) توسط اینجانب و تنی چند از دوستان صورت گرفته است استفاده برده ام.

پ.ن: این مطلب در سومین شماره مجله پدافند اقتصادی به چاپ رسیده است. 

 



[1] دلیل بنده نیز در این که باید در بیان این اجزا کتابها باید به زیور طبع رساند همین 4 مورد است.

[2] البته این نکته نیز از قیام کربلا برای دولت و حاکمیت قابل برداشت است.

[3] این آیه از آن دست آیاتی است که در آن سالها در تبلیغات سازمان جهاد خیلی پررنگ بود، اگرچه به قسمت دوم آیه عمل نشد!!!

[4] منبع: نشریه جهاد،ترویج کشاورزی و توسعه روستایی، شماره تیر و مرداد 1379(آمار 1357 تا 1367 مربوط به فعالیت های جهاد سازندگی است)

  • محمد صادق ترابی فرد
۱۹
مهر

چرا در تحلیل های خرد سود به بنگاه و دستمزد به کارگر داده میشود

(کتاب نظری به نظام اقتصادی اسلام)

 

  • محمد صادق ترابی فرد
۲۸
شهریور

بسم الله الرحمن الرحیم


متن زیر مشروح سخنان بنده در یک جمع دانشجویی در مشهد مقدس است که در رابطه با مسئله جمعیت ایراد کردم، از خوانندگان گرامی درخواست دارم تا مطلب بنده را نقد کنند.......

شروع از یک سوال

نخست جایز میدانم تا از یک سوال اساسی سخن خود را بیاغازم: چرا کسی که در دوره دکترایش اقتصاد خردی که میخوانده 3000 صفحه متن اصلی بوده، یا علم اقتصاد را از منبعش یعنی آمریکا و از زبان اساتید برجسته اش آموخته نمیتواند وضع اقتصادی کشور را کنترل کند؟

شروع از مسئله تمدن

این را باید دانست که هنگامیکه انسان در اجتماع بشری زندگی میکند، به ناچار در یک تمدن زندگی میکند، حال سوال پیش خواهد آمد که تمدن چیست؟

اینکه سخن از تمدن زده میشود خود مستلزم معرفی دو لایه بحث دیگر است: نخست فرهنگ و دوم تفکر؛ هسته اصلی یک تمدن، تفکر است، ارزش هایش است؛ به میزانی که معرفت افراد یک جامعه بالا برود، آنها در تمدن والاتری به سر خواهند برد، این معرفت در دو ساحت است، نخست در درون آنها و شناخت از انفس آنها و دوم در شناخت و عبرت از اطرافشان که آفاق آنهاست، اسلام عزیز به دلیل اینکه همزمان متکفل این دو ساحت است نتیجتا جامعه متمدن تر و والاتری را خواهد ساخت.

در مرحله بعد از این سطح معرفت، عقلانیت هایی تولید میگردد که همان فرهنگ یک جامعه است. این فرهنگ گاه میتواند علم دوستی باشد، گاه میتواند اخلاق خوب باشد و گاه ترس مثال خوبی برای این مسئله خواهد بود:

آیه 151 سوره مبارکه آل عمران به این مسئله به خوبی اشاره میکند، خداوند در این آیه میفرماید: به قلب کسانی که کافر شدند به خاطر چیز هایی که شرک ورزیدند رعب را القا میکنیم.

در مرحله بعد از این جوامع برای این افکار خود شروع به ابزار سازی خواهند کرد که همان لایه تمدن ساخته میشود.

نقد جریان موجود

حال که تا این مرحله پیش آمدیم، این را نیز بگویم که علوم انسانی یک تمدن نمایانگر تفکر یک تمدن است، برای بررسی اجمالی بر روی مبانی علوم انسانی غربی داشته باشیم مروری اجمالی داریم بر روی مقاله فرمولی برای علوم انسانی اسلامی از دکتر ابراهیم فیاض در کتاب تولید علم و علوم انسانی کمک میگیریم:

1.      علوم انسانی غربی در بهترین حالت انسان را یک حیوان فرض میکند.

2.      یک مجموعه سوژه محور نخبه بنیاد است.

    اقتصاد مردمی از کجا بر میخیزد:

در علوم انسانی اسلامی یکی از مهمترین گزاره ها مسئله فطرت است، برای توضیح این مسئله خوب است به سوره روم آیه 30 ام اشاره کنیم: فطرت الله التی فطر الناس علیها

در ادامه این نکته را نیز باید یادآور شوم که فیلسوف فطرت، مرحوم آیت الله شاه آبادی استاد امام(ره) در کتاب شذرات المعارف در اوایل شذره ششم در بیان مسئله این ام المعارف اسلام[1] میفرمایند این مسئله متشکل از دو مقوله است: نخست علم و دوم عشق، اما به نظر بنده میرسد اگر برای این دو مفهوم دو کلمه معرفت و رحمت را وضع کنیم و همین طور معرفت را نماد جلال و رحمت را نماد جمال الهی بدانیم معنای لطیف تری را استخراج خواهد شد[2] اما برای رعایت مسائل علمی فعلا از همان علم  عشق استفاده میکنم.

حال اگر فطرت را به عنوان مبنای علوم انسانی برگزینیم، یک اعلام موضع اساسی بر علیه علوم انسانی غربی خواهیم کرد چرا که دیگر در این چارچوب مفهومی در سطح روش، به ما عرف را معرفی میسازد، پس دیگر علوم انسانی مردم محور و زندگی محورند نه نخبه بنیاد و سوژه محور، این بدان معناست که علوم اجتماعی اسلامی را اولا باید از دل مردم پیگیری کرد و ثانیا این مسئله ما را بدان جا میرساند که در جهان بینی اسلامی نگاه ما از پایین به بالا است و هر کس خود را در برابر مسائل روز مسئول میداند.

از طرف دیگر نگاه سیاست گذارانه و بالا به پایین اشتباه است و همین طور جز نگری اشکال خواهد داشت و کل گرایی بر گزیده میشود و بحث سر "زندگی" و سبک آن خواهد بود. [3]

تکنیک حل مسئله در اقتصاد مردمی

باید دانست انقلاب ما نیز بر اساس چنین نظریه جهان شمولی شکل گرفته است که قابلیت تجویز برای همه دنیا را دارد.

خب سوال این خواهد بود که خروجی این مسئله چیست؟

جواب سوال اینجا این خواهد بود که در مدل اقتصاد مردمی دیگر خبری از تقلیل گرایی فلسفی نیست و مسائل را باید بر اساس شهود موجود و نگاه واقع گرایانه و کل گرایانه باید حل کرد.

خروجی این مسئله از جمله موارد زیر است:

خود اتکایی

در سبک زندگی اسلامی مسئله مهمی همواره ذهن انسان را به خود جلب میکند و آنهم این است که در آن قرض گرفتن به شدت نهی شده است، همین طور در رفع احتیاجات انسانی برطرف کننده نخست خود شخص است، همه این سیگنال ها انسان را به مسئله خوداتکایی و تمایل به حداقل کردن هزینه[4] راهنمایی میکند، اینجاست که دیگر صورت مسئله اصلاح الگوی مصرف برای ما نمایان میشود.

حال در این میان برای ما سوال پیش خواهد آمد که این درونزایی چه رابطه ای با برونگرایی دارد و اصلا حد و مرز برونگرایی در این تعریف چیست؟ این پرسشی است که نگارنده هنوز به پاسخ دقیقی به آن نرسیده است.[5]

بوم و منطقه گرایی

در این میان یکی از ویژگی های فطری نگریستن به انسان درک تفاوت ها در رنگ و نژاد و منطقه است، مسئله ای که در حال حاضر با پیچیدن یک نسخه برای کل کشور حل شده است و این خود نشات گرفته از نخبه بنیادی در معرفت امروز است.

برای درک بهتر این موضوع رجوع کنید به :

نوآوری

یکی از ویژگی های بارز فطرت که در کتاب فطرت شهید مطهری نیز بدان اشاره شده است دوست داشتن خلاقیت، زیبایی و نوآوری است چنان که فطرت الله نیز مُبدعیت را داراست، اقتصاد مردمی بر اساس بر اساس نوآوری های تک تک افراد بنا شده است، این مسئله خود از نافیان جدی نوع صنعت در گونه غربی است، نوع نوآوری ای که منتهی به صنایع کوچک، متعدد و متنوع و بر اساس خود بوم هر منطقه است با نوع نوآوری ای که به صنایع بزرگ انحصاری منجرو میشود متفاوت است، برای درک بهتر این مسئله به جدول زیر دقت کنید:

کار چیست

این نگاه از پایین به بالایی خود تبیین کننده مسئله نوآوری و شکوفایی است.

تربیت

اگر خلقت را نوع خلقت هدایت شده بدانیم، این خلقت هدایت شده دارای هدفی باشد، که منظور ما در این مورد رشد است، با این تعریف هر علمی در جهان یا برای رشد است و یا برای غی و گمراهی، پس همه علوم فقط انسان را "تربیت" میکنند، حال سوال پیش می آید که جایگاه این مسئله در اقتصاد مردمی چیست؟ جواب در این نکته نهفته است که انتخاب هر انسان در زندگی از اندیشه ها یکی از معیار های تحلیلی ماست، پس هر شخص موظف است تا همه نظرات و افکار را زیر و رو کند و این یک پایه از پیشرفت اقتصادی است.

مسئله دستگاه تحلیلی

مقام معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار با جمعی از مسئولان در عید فطر 1393 بحثی را با عنوان دشمن و دستگاه تحلیلی ما مطرح کردند:

مخلص کلام اینکه هر فرد در مواجهه با مسائل و اقتضائات روز زندگی شیوه ای و روشی برای حل مسئله دارد که همان دستگاه تحلیلی فرد است، این دستگاه تحلیلی اگر توسط دشمن دچار خدشه گردد، دیگر در راستایی عمل خواهد کرد که دشمن میخواهد، مثال که در بالا به آن اشاره رفت از چنین موارد است.

یک مثال خوب در دوران ما مسئله ازدواج است. شاید یکی از بزرگترین موانع ازدواج در دوران ما مسئله اقتصادی دانسته شود که باعث یک نوع از رعب گردیده.

در برابر این طیف از تفکر باید گفت که اولا تحلیل شما و دستگاه تحلیلی شما ماده گرا شده است که روابط اقتصادی شکل گرفته در جامعه را عامل جبر خود به ازدواج نکردن میدانید.

دوما اینکه جوان عزیز ایرانی تو دو ویژگی داری که از نظر اسلام آنها حل کننده مشکل تواند: 1) از ازدواج، تو خواهان عفافی و 2) تو خواهان علم و تحصیل هستی که در هر دو مورد خداوند رزق تو را متکفل شده است

تازه این مسئله غیر از آن است که ازدواج در سن پایین در روزگار ما یک امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی است و وظیفه انسانی و مسلمانی یک جوان مسلمان ایجاد حرکت در جامعه و تغییر و انقلاب است.

از یک منظر دیگر که به این مسئله بنگرید امیر المومنین(صلوات الله علیه)در نهج البلاغه در صفت اولیا الهی میفرماید وقتی مردم در امور به عاجال(امور زود گذر) می اندیشد آنها با آجال و اجل کار می اندیشند.

حال حل مسئله

به جرات میتوان گفت که جوان ایرانی امروز بزرگترین وظیفه تاریخی را به دوش کشیده است؛ از طرفی فروپاشی استنتاجات علمی غربی و وجود بحران ها و از طرف دیگر داشتن پشتوانه و میراث انقلابی و فکری غنی جوانان را بر آن میدارد تا اقتصاد مردمی به عنوان آخرین سنگر موجود فتح کند.

تا اینجا که همه شعار بود اما خوب است تا از این بعدش را گوش دهی؛ اقتصاد مردمی چیزی جز تشکیل و مدیریت صحیح خانواده نیست، اگر میگویید نه! جواب مرا بشنوید که تشکیل خانواده خود شکوفایی فطرت است، به دلیل اینکه در ازدواج دو رکن فطرت به مقام وصال میرسند، مرد به عنوان نماد معرفت و جلال الهی و زن به عنوان رحمت و جمال الهی با هم و به هم توسط معجون جنسی یکی میشوند، در احادیث داریم که در همنشینی مرد باید چیزی به زن یاد دهد، نتیجه متقابلا این خواهد بود که زن باید عشقی را به مرد بورزد[6] و این گونه است که با لباس همدیگر شدن یک زینت خدایی را تشکیل میدهند، به همین دلیل است که شیطان ضجه میزند، تا حال به این فکر کرده ای که چرا؟ توجه کرده ای که چه موقع اولین بار شیطان به خواسته خود رسید؟ پدر ما حضرت آدم وقتی که به زمین هبوط کرد لباسش ریخت و این بود که نقص او نمایان شد، ابلیس از این کار فقط این را میخواست نشان دهد که من برترم. حال بگذار تا ته قصه برایت بروم، رسول خدا فرمود: مَن نَکَحَ لله وَ أنْکَحَ لله اسْتَحَقَّ ولایه الله[7] اینجا فرصت باز کردن مسئله ولایت را ندارم ولی این را بدانید که سعادت انسان ها با ولایت گره خورده است. از همین نکته است که یکی از مهمترین سوالات اقتصاد را جواب میدهم، سوال اینجاست که اقتصاد را از کجا شروع میکنید؟ عده ای آن را از جغرافیا شروع میکنند و اقتصاد خود را اقتصاد منطقه مینامند، عده ای اقتصاد را از بنگاه تولیدی شروع میکنند[8] و.... ولی اینجا به جرات و به قطع اعلام میکنم که بنده اقتصاد را از خانواده شروع میکنم، با خانواده است که خوداتکایی صحیح نمود می یابد، با خانواده است که توانمندی صحیح نمود می­یابد و....

نکته آخری که باید در اینجا به آن اشاره کنم این است که عَزَب بودن به معنای تجرد نیست، بلکه به معنای آن است که فردی حاضر به تشکیل خانواده نیست، در احادیث و روایت نکات مختلفی درباره این گونه افراد ایراد شده است از جمله: أَکْثَرُ أَهْلِ النَّارِ الْعُزَّابُ‏  [9] شِرَارُکُمْ عُزَّابُکُمْ‏ وَ الْعُزَّابُ‏ إِخْوَانُ الشَّیَاطِینِ.[10]

همچنین برای اثبات حرف لطفا حدیث زیر را ملاحظه بفرمایید که در کتاب مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج 14 ص 155 آمده: الشَّیْخُ أَبُو الْفُتُوحِ الرَّازِیُّ فِی تَفْسِیرِهِ،: عَنْ عَکَّافِ بْنِ وَدَاعَةَالْهِلَالِیِّ قَالَ: أَتَیْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لِی یَا عَکَّافُ أَ لَکَ زَوْجَةٌ قُلْتُ لَا قَالَ أَ لَکَ جَارِیَةٌ قُلْتُ لَا قَالَ وَ أَنْتَ صَحِیحٌ مُوسِرٌ قُلْتُ نَعَمْ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَالَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنْ إِخْوَانِ الشَّیَاطِینِ إِمَّا أَنْ تَکُونَ مِنْ رُهْبَانِ النَّصَارَى وَ إِمَّا أَنْ تَصْنَعَ کَمَا یَصْنَعُ الْمُسْلِمُونَ وَ إِنَّ مِنْ سُنَّتِنَا النِّکَاحَ شِرَارُکُمْ عُزَّابُکُمْ‏ وَ أَرَاذِلُ مَوْتَاکُمْ عُزُّابُکُمْ‏ إِلَى أَنْ قَالَ وَیْحَکَ یَا عَکَّافُ تَزَوَّجْ تَزَوَّجْ فَإِنَّکَ مِنَ الْخَاطِئِینَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ زَوِّجْنِی قَبْلَ أَنْ أَقُومَ فَقَالَ ص زَوَّجْتُکَ کَرِیمَةَ بِنْتَ کُلْثُومٍ الْحِمْیَرِیِّ:.

 


[1] به قول شهید مطهری(ره)

[2] البته این نکته را بگویم که برای این واژه پردازی تا کنون اثباتی نیافته ام و صرفا فرضیه میدانم

[3] در نوشتن این قسمت از بحث از مقاله فرمولی برای علوم انسانی اسلامی از دکتر ابراهیم فیاض در کتاب تولید علم و علوم انسانی استفاده کردم

[4] این دیدگاه در برابر دیدگاه حداکثر کردن سود قرار میگیرد و به معنای آن است که در هر خانواده در عوض این که همه اعضا به دنبال آن باشند که درآمد کسب کنند تا مصرف بیشتری داشته باشند و لذت کاذب بیشتری داشته باشند(که این دیدگاه خانواده را از هم میپاشاند و باعث پدید آمدن یک دیدگاه مکانیکی به انسان و سازمان گرایی مدرن است) همه اعضای خانواده به دنبال آنند تا احتیاجات خود را خودشان برطرف کنند، این امر باعث میشود تا ساخت جدیدی از اقتصاد شکل گیرد که در آن اقتصاد از دل ینگاه ها پدید نمی آید بلکه از دل خانواده پدید خواهد آمد.((برای تحریر این قسمت از نظرات آقای مقصودی استفاده کردم))

[5] این ادعا را میتوان داشت که پاسخ به این پرسش نوع و اندازه و شکل تولید را در هر بوم برای ما نمایان میکند.

[6] البته نمیتوان ادعا کرد که این مسئله مطلق است

[7] کتاب مطلع مهر امیر حسین بانکی پور فرد به نقل از محجه البیضا، ج3،ص54

[8] تا حالا به این مسئله فکر کرده بودید که چرا بنگاه!!!!

[9] من لا یحضره الفقیه ج 3 ص384

[10] جامع الاخبار ص102

  • محمد صادق ترابی فرد
۰۷
دی

حضرت امیر(ع)به پسرشان می فرمایند:چنان تاریخ مردمان گذشته را میدانم که انگار در بین آنها زندگی میکنم،این سخن در کنار حکم خداوند متعال در قران که می فرماید قل سیروا فی الارض فانظروا عقبی الدار این مطلب را برای ما موجه میسازد که شرط رشد به عنوان عنصر ظرفیت در وجود آدمی در این نیز هست که در احوالات مردمان گذشته غور کنیم و چه خوب است که این غور کردن در احوال مردمانی باشد که روزگاری شاید نزدیک در همین سرزمین با شرایط یکسان با تو زندگی میکردند این نظرگاه به تو چند تلنگر خواهد زد:

 

  • محمد صادق ترابی فرد