یادداشت های یک دانشجوی اقتصاد

ما عاقلانه می اندیشیم و عاشقانه عمل میکنیم شهید علم الهدی

یادداشت های یک دانشجوی اقتصاد

ما عاقلانه می اندیشیم و عاشقانه عمل میکنیم شهید علم الهدی

یادداشت های یک دانشجوی اقتصاد

میلاد ترابی فرد
اما از اسم محمد صادق خیلی خوشم میاد
دانشجوی کارشناسی معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع)
فعلا یادداشت های علمی و غیر علمی رو یک جا میگذارم
از هر کس که از این رهگذر میگذرد خواهشمندم تا مطالب بنده را در بوته نقد ببرد

پیام های کوتاه
  • ۶ بهمن ۹۴ , ۰۲:۲۵
    س
  • ۱۵ اسفند ۹۳ , ۲۱:۴۸
    .....
طبقه بندی موضوعی

حضرت امیر(ع)به پسرشان می فرمایند:چنان تاریخ مردمان گذشته را میدانم که انگار در بین آنها زندگی میکنم،این سخن در کنار حکم خداوند متعال در قران که می فرماید قل سیروا فی الارض فانظروا عقبی الدار این مطلب را برای ما موجه میسازد که شرط رشد به عنوان عنصر ظرفیت در وجود آدمی در این نیز هست که در احوالات مردمان گذشته غور کنیم و چه خوب است که این غور کردن در احوال مردمانی باشد که روزگاری شاید نزدیک در همین سرزمین با شرایط یکسان با تو زندگی میکردند این نظرگاه به تو چند تلنگر خواهد زد:

 اول آن است که اندر فلسفه زندگی ات خواهی فهمید روزگاری بعضی چیزها در این مملکت نبود و الان هست چرا هست و چرا نبود؟ مثلا در کتاب قرن گم شده به این نکته اشاره میکند که ابیاری در ایران به این صورت نبوده که زمین های خویش را با آب چاه آبیاری کنند تا این که بعضی حاکمان کرمان میانه قرن نوزدهم به انگلیسی ها مقداری ارز پرداخت کردند تا برای آنها چاه برای مصارف کشاورزی حفر شود تا قبل از آن ایرانیان از قنات استفاده میکردند چنانکه یکی از سیاحان انگلیسی که شش ماه در ایران بوده میگوید در ایران علاوه بر صحراهای وسیع قنات های بسیار متعددی وجود دارد که اکثر آنها خرابند.

دوم مسئله که تاریخ به تو می آموزد این است که تمرین قوه ابتکار است;تا حال به این اندیشیده ای که انسان با ابتکارات خویش است که می تواند در این دنیا زندگی کند مخصوصا که در این دنیا بخواهی بر اساس دین زیبای اسلام زندگی کند مگر غیر از این است که اسلام عقل را حجت باطن میداند برای زندگی در این دنیا،تاریخ استفاده از تجربه های دیگران است;ترجمه میکنم:در عقل مردم تاریخ شریک میشوی وچه عقلی بهتر از آن عقلی که مانند زنبور عسل شهد عقول بشر را جمع کرده

سوم مسئله ای که از آن بهره میبری این است که ولی نعمت فکری کشور ما،امام رضا(ع) را می گویم گفت:کسی که عبرت گرفت بصیر میشود و کسی که بصیر شد می فهمد و کسی که فهمید میداند.آهای اقتصاددان!مگر نمیخواهی بدانی اگر میخواهی بدانی بفهم[1] اگر می خواهی بفهمی بصیر شو و مگر بصیرت غیر از عبرت است و عبرت به غیر از نگاه به تاریخ و احوال زمانه است.

چهارم این که مخصوصا که ادعای تمدن سازی نوین اسلامی داری آخ آخ آخ بمیرم مگر ابزار تمدن سازی به غیر از این است که از مرحله الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت عبور کنی مگر برای این کار نیاز به این نداری مزاق ایرانی جماعت دستت بیاید مگر و مگر و صد مگر دیگر که آهای مجتهد!تا ذائقه ایرانی را نشناسی نمی توانی تصمیم گیری کلانت را اعمال کنی،نمی فهمی چه چیز را چگونه می پسندد و.....

فکر کنم تا حالا این مقدمه حسابی ذهن تورا برای چند نکته آماده کرده باشد که ببین داداش اولا که در هر جا که ورود میکنی خطری به نام علم لا ینفع تو را به شدت تهدید میکند شاید وجود این مفهوم نسبی باشد چرا که شاید آگاهی ای برای شخصی ضروری و برای شخص دیگر غیر ضروری باشد پس هدف داشته باش دوما این که حضرت امیر(صلوات الله علیه)آن سفارش را میکنند شاید چند نکته در دل خود دارد یک این است که اکثر مطالبی که در اغلب کتب اقتصاد ایران در دوره قاجار بیشتر نظامات سیاسی و آمارهای کلان بسنده کرده اند اما این کتابها همه عاری از مردم شناسی در آن دوره هستند یا این که اشارات تلویحی به این موضوع کرده اند این نکته خیلی مهم است که وقتی تاریخ را مطالعه می کنیم شیوه و چارچوب های برخورد های مردمی آن عصر نیز آشنا شویم منظور از شیوه آن است مردم چگونه رفتار میکردند و منظور از چارچوب این است که محیط زندگی این مردمان چگونه بوده است در باره شیوه بر خورد این مردم این مطلب را از پدر بزرگ مادرم(خدا بیامرزدشان)به یاد می آورم که مادربزگم از قول ایشان تعریف میکردند که در ایامی که ایشان به زیارت کربلا رفته بودند(این خاطره شاید مال 60 سال پیش است)در کربلا به مکانی رفته بودند که به مردمان مستمند کمک میکردند در آنجا آتشی کوچک بر قرار بوده و دور آن می نشستند و فرد متصدی کمک کنار آن آتش مینشسته مردی آنجا میرود کنار آتش مینشیند و سیگارش را با کبریت روشن میکند و طلب حاجت میکند مرد متصدی به او می گوید که تو نیازمند نیستی جواب میدهد چرا؟ جواب می شنود که تو اگر محتاج بودی سیگارت را با آتش روشن می کردی[2] یا صدها و هزاران داستان خوب یا بد که از این ملت در کنار سنت هایش به جا مانده البته این تواریخ روشن است که باید در کنار احوال حاکمان آن دوره مطالعه شود چرا که توجه صرف فقط به یکی از این دو مطلب انسان را از حد اعتدال! باز میدارد،درباره چارچوب های زندگی این مردمان نیز که مطالب زیاد است اما من باب هدف ماکه اقتصاد است خیلی از این مطالب شاید به درد نخورند اما ذکر مثالی در این فرصت کوتاه کافی است در سال 1885 به کمپانی هاتز و پسران امتیاز استخراج نفت در جنوب ایران اعطا شد و نتیجه ای به بار نیاورد کنسول انگلیسی در باره بی نتیجه بودن این عمل میگوید((به دلیل مشکلاتی که بر سر راه حمل و نقل وجود داشت،صاحبان کمپانی از خیر آن امتیاز گذشتند))[3]اما این مطلب را نیز در کنار مطالب دیگر باید دید مثلا به جداول زیر توجه کنید:

نقل از کتاب موانع رشد سرمایداری در ایران:دوره قاجاریه نوشته احمد اشرف ص98

جدول از کتاب موانع رشد سرمایداری در ایران:دوره قاجاریه نوشته احمد اشرف  ص97

در کنار اینکه: در کل تا آغاز جنگ اول جهانی 14 شرکت انگلیسی با ارزش تجارت 4000000 میلیون لیره و 23 شرکت روسی بزرگ و تعدادی شرکت کوچک با ارزش 120 میلیون روبل در ایران بودند.

 شاید صرفا این مطالب از دل کتب اقتصادی بیرون نیاید مثلا: در کتاب گزیده اسناد روابط خارجی ایران و مصر نکات اقتصادی جالبی بیرون می آید مثلا درباره شکایت جالبی است که تجار تنباکو در مصر میکنند که تنباکوهای قاچاق در بازار مصر به تجار ایرانی آن دیار ضرر می زد آنها شکایت پیش سفارت ایران در مصر بردند و این شکایت به پلیس مصر منتقل شد نتیجه جمع شدن کالای قاچاق و مجازات خطاکاران بود یا اینکه در اسناد وزارت خارجه سندی وجود دارد که در آن اسامی و اطلاعات مربوط به تجار ایرانی مقیم مصر آمده در این لیست موارد ذیل بررسی شده:

اسامی و این که به چه نامی معروفند،مقدار تخمینی سرمایه،مقدار اعتبارات تجارتی،اشغال آنها،محل توقف و آدرس

برایم خیلی جالب بود که مثلا: چنانکه از کتاب خفیه نویسان انگلیس در مناطق جنوبی بر می آید سیستم حکومتی هیچ وظیفه ای در برابر کنترل قیمت ها نداشته اند چرا که این خفیه نویسان تا حتی قتل یک زن دست فروش در بازار شیراز را از نظر نینداخنه اند اما در برابر این وقتی که سخن از قیمت بالای اجناس در بازار گزارش میدهند از نقش دولت هیچ سخنی به میان نمی آورند.و هم از همین کتاب برمی آید که در این دوره مقامات بیشتر خریدنی بودند تا انتصابی چرا که در گزارشاتی اشاره به این دارد که مقامات در این منطقه خرید و فروش می شوند.

 

مورد دیگر این است که نوع مکاتب اقتصادی در آن دوره برای شما عیان خواهد شد مثلا مطلب زیر در کتاب چارلز عیسوی درباره قابل توجه بود:

وزن پول از روی وزن گندم گفته میشده چنانکه:در زمان فتحعلیشاه هر تومان طلا از 95 گندم به 53 گندم و وزن هر قران نقره از 95 گندم به 53 گندم تغییر یافت.این کاهش طبیعتا نوغی از بی اعتمادی را در تجار و دیگران به وجود آورد.ایران در این دوره در تراز پرداختهایش دچار کمبود شده بوده لذا مجبور بود سکه و شمش طلا صادر کند یک چنین صادراتی احتمالا از اندوخته هایی بوده که نادرشاه در سال 1739 از هند آورده بود(این اتفاق در 1860 افتاد)

یا مثلا از میزان برداشت از معادن فیروزه در استان خراسان میتوان میزان برابر پول در دوران مختلف را دوران قاجاریه درآورد چرا که در این دوره در اواسط قرن نوزدهم اگر اشتباه نکنم حدود 6000 لیره استرلینگ برابر حدود 12000 تومان بوده اما در اواخر این قرن این برابری 6000 لیره در برابر حدود 27000 تومان میشود با این حساب در سال 1905هر تومان برابر هفده صدم لیره بوده.(بر گرفته از کتاب قرن گمشده احمد سیف)

این آمار شما را در درک بهتر این دوران کمک میکند مثلا در زندگی مردمان این دوره: پول رایج:1تومان=ده قران،هر قران=20 شاهی    بوده

خلاصه آخر برای عمل در هر ظرف زمانی و مکانی باید زمان و مکان ها را باید شناخت 

پس افلا تعقلون




[1] کما یقول شیخنا حاج آقا باقری دائما

[2] خداوند بیامرزدشان.... الهی آمین

[3] به نقل از کتاب قرن گمشده افای احمد سیف

  • محمد صادق ترابی فرد

اقتصاد اسلامی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی